جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
خرید اشتراک یکساله با ٪۳۱ تخفیف
خرید اشتراک یکساله با ٪۳۱ تخفیف
خرید
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "د" (صفحه 8)
در خود فرورفته
در خود گیر
در خودماندگی
در خور آزادگان
در خور اعدام
در خور بودن
در خور پاداش
در خور جنتلمن
در خور سرباز
در خور قدردانی
در خور گشتگران
در خور لردان
در خور مقام پایین
در خور مقایسه بودن
در خوربودن
در خورستایش
در خویش نگر
در خویش نگرانه
در خیابان فرعی
در خیال داشتن
در خیمه
در داخل
در داخل بدن
در داخل بنا
در داخل چیزی قرار دادن
در داخل کشور
در داخل هم جا دادن
در داخله
در دادن
در دام افکندن
در دام اندختن
در دایره قرار دادن
در دایره محاط کردن
در در کردن
در درجه اول
در درون
در دریا
در دژ مستقر کردن
در دست
در دست اقدام
در دست انجام
در دست تهیه
در دست داشتن قدرت
در دست راست
در دست رسیدگی
در دست گرفتن
در دست گیری
در دست نگهداشت
در دسترس
در دسترس بودن
در دسترس گذاشتن
در دسترس همه
در دستور دادگاه قرار دادن
در دسته
در دفتر موجودی نوشتن
در دل جا کردن با پوزش
در دل جا کردن با جبران
در دل داشتن
در دلهره
در دم
در دمیدن
در دمیدنی
در دنبال کشتی و هواپیما
در دنده افتادن
در دو
در دو بخش برابر
در دو تکه
در دو جهت مختلف
در دو ضرب شدن
در دو ضرب کردن
در دو طرف
در دو قطب مخالف قرار دادن
در دو قطب مخالف قرار گرفتن
در دو مکان مختلف
در دور دست
در دوران حکومت
در دوران کسادی
در دوران کم کاری
در دوران کهن
در دوردست ترین جا
در دوسویه
در دهات زندگی کردن
در دیگ پختن
در دیگ گذاشتن
در ذهن تصویر کردن
در ذهن مرور کردن
در ذیل
در ذیل آن
در را به زور باز کردن
در رابطه با-
در راحتی
در راست کمانک قرار دادن
در راست کمانک قرار گرفتن
در راستا
در راستای
در راستای جبهه جنگ
در راستای کشتی
در راه
در راه آهن کار کردن
در راه خدا ذبح کردن
در ربودن
در رتبه ی پایین تر بودن
در رسیدن
در رسیدن مثل اجل معلق
در رفاه
در رفتگی استخوان
در رفتگی ایجاد کردن
در رفتن
در رفتن از قانون
در رفتن استخوان و مفصل
در رفتن به دلیل رودربایستی
در رفتن مچ پا و دست
در رنچ کار کردن
در رو
در روزنامه رسمی چاپ کردن
در روغن جوشان سرخ کردن
در روغن داغ سرخ کردن
در روی
در روی کشتی
در زاغه نگهداری کردن
در زایش
در زایمان بودن
در زدن
در زمان
در زمان های پیش
در زمانه
در زمره
در زمره خدایان شمردن
در زمین دولتی ساکن شدن
در زندان بودن
در زندان گذراندن
در زهدان پروراندن
در زیر
در زیر چیزی خط کشیدن
در زیر دریا
در زیر زمین
در زیست پذیر مسکونی
در زیستن
در زیستی
در ساحل
در سال
در سایه
در ستورگاه نگهداشتن
در ستون بدهکار وارد کردن
در سر پروراندن
در سر پروراندن اندیشه و طرح
در سر پروردن
در سر تا سر ایالت
در سرازیری
در سراشیبی
در سرتاسر
در سرتاسر جهان
در سرتاسر کشور
در سرتاسر ناحیه
در سرداشتن
در سطح بالا
در سطح بالای علمی
در سطح پایین
در سطح پایین رودخانه
در سطح جهانی
در سطح جهانی از نظر چگونگی
در سطح جهانی از نظر خوبی
در سطح گسترده
در سطح منطقه
در سطح وزیران
در سفر
در سفر و حضر
در سکرات موت
در سگدانی جا دادن
در سمت چپ کشتی و هواپیما
در سنین پیش از بلوغ
در سوی پهنا
در سوی سر
در سه نسخه تهیه کردن
در شب
در شرایط خاصی قرار دادن
در شرایط وام تجدید نظر کردن
در شرف
در شرف افتادن بودن
در شرف انجام بودن
در شرف انحلال
در شرف باخت
در شرف بازنشستگی
در شرف بودن
در شرف تکوین
در شرف تکوین بودن
در شرف روی دادن بودن
در شرف غلیان بودن
در شرف گندیدن
در شرف موت
در شرف موت بودن
در شرف مهجور شدن
در شرف وقوع
در شرف وقوع بودن
در شکافتن
در شکم کشتی
در شمارش اشتباه شدن
در شمارش اشتباه کردن
در شمال
در شمال خاوری
در شیر و خرده نان طبخ کردن
در شیره قند فرو کردن
در شیشه ای دو لنگه
در صدد قتل
در صدر
در صدر بودن
در صدر قرار داشتن
در صدر قرار گرفتن
در صف تک نفری
در صلح و صفا
در صندلی قرار دادن
در صندوق گذاشتن
در صورت امکان
در صورت فقدان
در طبقه اول
در طبقه خاصی قرار دادن
در طرف بادگیر
در طرف مقابل
در طرفین قرار گرفتن
در طول سال ها
در طویله قرار دادن
در طویله نگهداشتن
در طی
در طی شب
در ظاهر
در ظرف
در ظرف دوماه
در ظل توجهات
در عالم خواب و خیال
در عالم هپروت
در عالمی دیگر
در عذاب
در عذاب روحی
در عرشه قطار
در عرشه کشتی
در عرشه هواپیما
در عرض
در عزلت
در عشق کسی سوختن و رنج بردن
در عصری که
در عقب
در عقب صحنه
در عقب کشتی
در عقب کشتی و هواپیما
در عقبی
در عنفوان بودن
در عهد
در غلتیده
در غم کسی شریک شدن
در غیراین صورت
در فاصله
در فاصله از
در فاصله بیشتر
در فاصله کم
در فر پختن
در فراغت
در فراق
در فشردن
در فضا گام زدن
در فکر
در فکر آتیه
در فکر بودن
در فکر پروراندن
در فکر پروردن
در فکر چیزی بودن
در فکر خود ثبت کردن
در فکر خود دیدن
در فکر داشتن
در فکر فرو رفتن
در فوران
در فهرست آوردن
در فهرست راهنما وارد کردن
در فهرست کوتاه قرار دادن
در فهرست وارد کردن
در فهرست وارد نشده
در قاپوق قرار دادن
در قالب داستان ارائه دادن
در قالب ریختن
در قالب ریختن شیشه گداخته
در قالب ریختن فلز گداخته
در قالب لغت ریختن
در قدرت انسان
در قدیم
در قرارگاه مستقر کردن
در قرنطینه نگهداشتن
در قفس قرار دادن
در قفس کردن
در قفسه گذاشتن
در قوطی باز کن
در قوطی بازکن
در قوطی ریزی
در قوطی کردن
در قید حیات
در قید و بند قرار دادن
در کار خود ماهر و خوش سلیقه
در کارزار
در کاشت
در کاشتن
در کام خود فرو بردن
در کانتینر گذاشتن
‹
1
2
...
5
6
7
8
9
10
11
...
25
26
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
splitting headache
stand a chance
stimulate growth
grotesque
deep sleep
defamatory
deficient
definitive
defray
deletion
delirious
deliveryman
deny all knowledge of
desperately jealous
hood
بند انداختن
نی
افق
اطمینان
استنکاف
استمرار
استعداد
اسکورت کردن
ارتعاش
ارائه
آنالیز
آفتابگرفتگی
اجازه
آغاز
آدینه