جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
خرید اشتراک یکساله با ٪۳۱ تخفیف
خرید اشتراک یکساله با ٪۳۱ تخفیف
خرید
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "د" (صفحه 24)
دویدن توی حرف
دویدن توی حرف دیگران
دویدن و جاخالی دادن
دویست
دویست سال یکبار
دویست ساله
دویستم
دویستمین سالگرد
دویه
دویی
ده
ده انگشتی
ده برابر
ده تا
ده چندان
ده دهی
ده سال
ده سال یکبار
ده ساله
ده ضلعی
ده عدد
ده فرمان
ده گوش
ده مرتبه
ده میلیون
ده نشین
ده نیم
ده واحدی
ده وجهی
ده ورزشی
ده هزار
ده یک
دهات
دهاتی
دهاتی کردن
دهاتی مانند
دهاتی منش
دهاتی منشانه
دهاتی منشی
دهاتی وار
دهاتی واری
دهار تنگ و عمیق
دهان
دهان آب انداز
دهان اژدر
دهان باز
دهان بسته
دهان بند
دهان بند زدن
دهان بند زدن به
دهان پر
دهان درون
دهان درونی
دهان دره
دهان دره کردن
دهان دریدگی
دهان دریده
دهان سوز
دهان سوی
دهان شوی
دهان شویه
دهان غره
دهان گشایی
دهان گشودن
دهان گیر
دهان لق
دهان لقی
دهان لقی کردن
دهان منقار مانند
دهان و پایین گونه ها
دهانچه
دهانگاه ساز بادی
دهانه
دهانه آتشفشان
دهانه افسار اسب
دهانه باجه
دهانه باریک
دهانه تفنگ
دهانه چاهک
دهانه حنجره
دهانه رود
دهانه سلاح آتشین
دهانه شیر آب
دهانه شیر سماور
دهانه فلزی
دهانه لوله سلاح
دهانه منقار مانند
دهانی
دهانی تلفن
دهخدا
دهدار
دهدهی کردن
دهر
دهره
دهری
دهستان
دهش
دهشت
دهشت آفرین
دهشت افزا
دهشت انگیز
دهشت زده
دهشت زده کردن
دهشتناک
دهشگر
دهشگری
دهشگری کردن
دهشمند
دهشمندی
دهقان
دهقان وار
دهقان واری
دهقانی
دهکده
دهکده بسیار کوچک
دهکده سیاه پوستان
دهگان
دهگان پستایی
دهگانان
دهگانسرا
دهگانه
دهل
دهل زدن
دهل زنه
دهل نواز
دهلی
دهلی نو
دهلیز
دهلیز کشتی
دهم
دهمست
دهمی
دهمین
دهن بدی خواندن
دهن بین
دهن دره
دهن دره کردن
دهن دریده
دهن روغن
دهن سوز
دهن کجی
دهن کجی کردن
دهن لق
دهن مصری
دهناد
دهنادی
دهنادین
دهنده
دهنده رای موافق
دهنده وجه
دهنده ورق
دهنده ورق عوضی
دهنه
دهنه آبخوری
دهنه اسب
دهنه کردن
دهنه و افسار اسب
دهنی
دهنی ساز بادی
دهنیات
دهه
دی
دی اچ لارنس
دی اکسید
دی اکسید کربن
دی اکسید کربن زدن به
دی اکسین
دی الکتریک
دی سمبر
دی موین
دیابت
دیاپازن
دیاپازون
دیاتوم
دیار
دیاسپورا
دیاستاز
دیافراگم
دیافراگم میکروفن
دیافراگمی
دیافرام
دیاق
دیاکلیون
دیاگرام
دیاگنال
دیالکتیکی
دیالیز
دیان
دیانت
دیبا
دیبا کردن
دیباچه
دیباچه نگاشتن
دیبانویسی کردن
دیبک
دیپ
دیپلم
دیپلمات
دیپلماتیک
دیپلماسی
دیپلماسی شدآمدی
دیپلمه
دیت
دیترویت
دیجور
دیجیتال
دیجیتالی کردن
دید
دید آهونی
دید اشکوخ
دید انگیز
دید زدن
دید زدن از روزنه
دید زدن پنجره مغازه ها
دید شنودی
دید طبیعی چشم
دید کانونی
دید کلی
دید گری کردن
دید و بازدید
دید و شنودی
دیدار
دیدار خشکی از دور
دیدار کردن
دیدار کوتاه
دیداربینی
دیدارگاه
دیدارگاه دزدان
دیدارگر
دیداری
دیدافزار
دیدبان
دیدبانگاه
دیدبانی
دیدبانی کردن از دور
دیدپذیر
دیدپذیری
دیدرس
دیدروزن
دیدسنج
دیدسنجی
دیدش
دیدشی
دیدگاه
دیدگر
دیدگر سوی
دیدمان
دیدمان آگهداشت ها
دیدمان افزانه ها
دیدمان نسبیت
دیدمانگر
دیدمانگری کردن
دیدمانی
دیدمش
دیدن
دیدن از دور
دیدن برای فهمیدن
دیدن برای معلوم کردن
دیدن برای نخستین بار
دیدن پس از کاوش
دیدن خشکی از کشتی
دیدن کسی پس از جستجو
دیدنی
دیدنی ها
دیدور
دیدوری
دیده
دیده بان
دیده بانی
دیده بانی کردن
دیده شدنی
دیده ور
دیده وری
دیده وری کردن
دیدی
دیر
دیر آماد
دیر اثر
دیر به دیر
دیر پسند
دیر جنب
دیر جنبی
دیر حاضر
دیر خشنود
دیر خشنودی
دیر درمان
دیر درمانی
دیر رام
دیر رفتن
دیر فهم
دیر فهمی
دیر فهمیدنی
دیر گذر
دیر گرفتار
دیر گسستنی
دیر لاماها
دیر مانند
دیر مهار
دیر یا زود
دیرآشنا
‹
1
2
...
17
18
19
20
21
22
23
24
25
26
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
despite
deterrence
draw attention to
dysfunctional family
ebullience
eatable
coke
easter
educationist
eerie silence
contextualize
egregious
ridiculous
active
kir
بند انداختن
نی
افق
اطمینان
استنکاف
استمرار
استعداد
اسکورت کردن
ارتعاش
ارائه
آنالیز
اجازه
آغاز
آدینه
اسکیمو