جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
خرید اشتراک یکساله با ٪۳۱ تخفیف
خرید اشتراک یکساله با ٪۳۱ تخفیف
خرید
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "د" (صفحه 22)
دوده ای
دوده زده
دوده فام
دوده کربن
دوده گرفته
دودی
دودی کردن گوشت
دودی کردن ماهی
دور
دور آگاهی
دور اختر
دور از
دور از انظار
دور از بدن
دور از جاده
دور از خط استوا
دور از دسترس
دور از دسترسی
دور از ساحل
دور از شان
دور از عقل
دور از عقل سلیم
دور از محلی
دور از مد نظر
دور از مرکز
دور از میهن
دور از واقعیت
دور از هدف
دور از هم
دور افتادگی
دور افتادن
دور افتاده
دور افتاده ترین
دور افتاده کردن
دور افکنده
دور افکنه
دور انداختن
دور انداختنی
دور انداز
دور اندیش
دور اندیشانه
دور اندیشی
دور بر
دور برد
دور برگردان
دور پردازش
دور تا دور
دور تاب
دور تحریرگر
دور تسلسل
دور تنه درخت
دور جنبانی
دور چاپگر
دور چشمان را چروک انداختن
دور چوگان زنی
دور چیزی خط کشیدن
دور چیزی را گرفتن
دور چیزی گشتن
دور دست
دور دست ترین
دور دستی
دور روابط
دور زخم
دور زدن
دور زدن جناح دشمن
دور زدن روی دایره
دور زدن سریع دور محور
دور زدن یک مانع
دور سر گردانی
دور سفید تایر اتومبیل
دور سنج
دور شدن
دور شده
دور فرتور
دور فرمان
دور کامل
دور کردن
دور کمر
دور گرداندن مایع
دور گشتن
دور گشتن در جستجوی طعمه
دور گو
دور گیر
دور لگام
دور میدان در مسابقات
دور نشدن از
دور نگاشت
دور و بر
دور و محو شدن
دور واپاد
دور هم
دور هم جمع شدن
دور همدردی
دورآگاه
دورآگاهانه
دورادور
دورادور چیزی را گرفتن
دورازمیهن
دورافکندنی
دورافکنی
دوران
دوران آسیب رسانی
دوران آغازین هر چیز
دوران اختیارات کشیش
دوران استراحت
دوران اسقفی
دوران افول
دوران اقامت
دوران انتخابات
دوران انتظار
دوران انتقاد
دوران انحطاط
دوران اولیه هر چیز
دوران بارندگی
دوران برنگ
دوران بروبرو
دوران بندی
دوران بی بندوباری
دوران پاپی
دوران پادشاهی
دوران پر فعالیت
دوران پزشکی مقیم
دوران پیری
دوران پیش از بلوغ
دوران تصدی
دوران تصدی پاپ
دوران تصدی مطران
دوران جنگ
دوران خاموشی
دوران خدمت
دوران خدمت سربازی
دوران خدمت شهردار
دوران خدمت کشیش
دوران خدمت نظام
دوران خفتگی
دوران خواستگاری
دوران خوشگذرانی
دوران دختری
دوران دستیاری
دوران دگرگونی جسمی
دوران رستگاری
دوران رکود
دوران رکورد اقتصادی
دوران روزه داری
دوران رونق و صلح
دوران ریاست جمهوری
دوران زندان
دوران زوال
دوران سلطنت
دوران سی روزه
دوران شکوفایی
دوران شیردهی
دوران صباوت
دوران صغر
دوران صلح
دوران طلایی
دوران طولانی
دوران عزاداری
دوران عشرت و طرب
دوران عشقبازی
دوران عظمت
دوران فترت
دوران فروگرایی
دوران فروهشتگی
دوران قضاوت
دوران کردن
دوران کم سالی
دوران کمون
دوران کمون بیماری
دوران کیهان
دوران گردش
دوران ماموریت
دوران مستی
دوران موفقیت
دوران میان پادشاهی
دوران میانه
دوران نوآموزی
دوران نوزیستی
دوران وزش مونسون
دوران های بسیار باستانی
دوران یخبندان
دوران یک ماهه
دورانداخته شده
دوراندازی
دورانی
دورانی کردن
دورانی که
دوراهه
دوراهی
دوربرد
دوربرداشتن
دوربین
دوربین اپرا
دوربین انعکاسی
دوربین بازتابی
دوربین پولاروید
دوربین دسته دار اپرا
دوربین دو چشمه
دوربین ردیاب
دوربین سبک
دوربین صحرایی
دوربین ضعیف
دوربین عکاسی
دوربین فیلم برداری
دوربین فیلمبرداری
دوربین کمبرد
دوربین نجومی
دوربین ویدئویی
دوربین یک چشمه
دوربینی
دورپیچ
دورتر
دورترین
دورترین فاصله از خورشید
دورترین فاصله از زمین
دورترین محل جنوب
دورترین نقطه خاوری
دوررس
دورزن
دورزنی
دورستگی
دورشمار
دورفتاده
دورفرتور نگاری
دورگ
دورگاه
دورگرد
دورگردن
دورگردون
دورگرفتن
دورگشت
دورگه
دورگه بودن
دورگه شدگی
دورگه شدن
دورگه شدن صدا
دورگه کردن
دورگیر
دورم
دورمتن
دورنا
دورنگ
دورنگار
دورنگه
دورنگی
دورنما
دورنما مانند
دورنماساز
دورنمای دریا
دورنمای سه بعدی
دورنمای مسلسل
دورنویس
دورو
دورودراز
دورویی
دوره
دوره آموزشی
دوره اجلاسیه
دوره استبداد
دوره ای
دوره بازی
دوره تصدی
دوره چارک
دوره چای دادند
دوره خدمت
دوره راهنمایی
دوره رونق
دوره رویدادها
دوره زندگی
دوره زیست شناسی
دوره سه ماهه
دوره طب رادید
دوره فروشی کردن
دوره فعالیت
دوره کارآموزی
دوره کامل
دوره کامل ادبیات
دوره کردن
دوره گرد
دوره گرد کنار ساحل
دوره گردی
دوره گردی و دستفروشی کردن
دوره ماموریت
دوره مقدماتی
دوره نخست وزیری
دوره نقاهت را گذراندن
دوره نهفتگی
دوره هزار ساله
دوره ی حاد
دوره یک چهارم نهایی
دورهمی
دوری
دوری از افراط و تفریط
دوری پرواز
دوری سنج در اتومبیل
دوری کردن
دوری کردن از
دوری کردن با زرنگی
دوری مسابقه
دوری نمائی کردن
‹
1
2
...
17
18
19
20
21
22
23
24
25
26
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
despite
deterrence
draw attention to
dysfunctional family
ebullience
eatable
coke
easter
educationist
eerie silence
contextualize
egregious
ridiculous
active
kir
بند انداختن
نی
افق
اطمینان
استنکاف
استمرار
استعداد
اسکورت کردن
ارتعاش
ارائه
آنالیز
اجازه
آغاز
آدینه
اسکیمو