جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
خرید اشتراک یکساله با ٪۳۱ تخفیف
خرید اشتراک یکساله با ٪۳۱ تخفیف
خرید
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "د" (صفحه 9)
در کاوگاه قرار دادن
در کپسول قرار دادن
در کجا
در کردن
در کردن پیکان و تیر
در کردن گلوله
در کشتی
در کشیدن از
در کشیدن از کسی
در کشیدن اطلاع
در کشیدن با چرب زبانی
در کشیدن پول
در کشیدن رندانه
در کف دست پنهان کردن
در کل
در کلید اشتباهی
در کمتر از
در کمون
در کمین نشستن
در کنار
در کنار جاده
در کنار دریا
در کنار ساحل
در کنار صفحه
در کنار گرفتن
در کنار من
در کنار هم
در کندو گرد آوردن
در کوله پشتی بردن
در کونی
در کونی زدن
در کوهی
در کیسه ریختن
در کیسه شدن
در کیسه کردن
در گذشته
در گردش
در گردش بودن
در گردهمایی شرکت کردن
در گل فرو رفتن
در گل گیر کردن
در گل و خاک کشیدن
در گل و لای غلت زدن
در گلدان گذاشتن
در گور گذاشتن
در گوشت فرو رفته
در گوشه ای گیرانداختن
در گوشی
در گوشی حرف زدن
در لباس خواب
در لف
در لفافه
در لوله آزمایش
در لیست سیاه قرار دادن
در مانند
در ماورا
در مایکروویو پختن
در متن
در مجاورت
در مجموع
در محاصره
در محدوده
در محک تجربه قرار نگرفته
در محل
در محل اولیه خود گذاشتن
در محل بخصوص نگهداشتن
در محل خود
در محل ذکر شده
در محل عوضی قرار دادن
در محل مشخص گذاشتن
در محلی
در محوطه
در مخمصه افتادن
در مخمصه افکندن
در مخمصه انداختن
در مد نظر
در مد نظر گذاری
در مدار حرکت کردن
در مدار قرار دادن ماهواره
در مدار قرار دادن موشک
در مدت اندکی
در مدت کم
در مدتی کم
در مدتی کوتاه
در مدنظر
در مدنظر گرفتن
در مراحل اولیه
در مرحله ابتدایی
در مرحله اولیه
در مرخصی
در مرز چیزی بودن
در مرز چیزی قرار داشتن
در مرغدان قرار دادن
در مرکز
در مرکز شهر
در مرکز قرار گرفتن
در مرکز قراردادن
در مسابقه شرکت کردن
در مسابقه شرکت ندادن
در مسابقه شرکت نکردن
در مسیر طولانی
در مسیر قوس دار
در مسیر وزش باد
در مضیقه
در مضیقه قرار دادن
در مضیقه گذار
در مضیقه گذاشتن
در معرض
در معرض اکسیژن قرار دادن
در معرض باد
در معرض باد و سرما
در معرض بادهای شدید
در معرض تماشا
در معرض تماشا قرار دادن
در معرض چیزی قرار دادن
در معرض حادثه
در معرض حمله سگ قرار دادن
در معرض خطر
در معرض خطر قرار دادن
در معرض خورشید قرار دادن
در معرض دید
در معرض دید قرار دادن
در معرض دید قرار گیری
در معرض عوامل طبیعی
در معرض فروش
در معرض فروش گذاشتن
در معرض قرار دادن
در معرض نابودی
در معرض نسیم
در معرض هوا قرار دادن
در معرض هوا قرار گرفتن
در معرض یکی از پنج حس
در معیت رفتن
در مغز جایگزین کردن
در مقابل
در مقابل باران مقاوم کردن
در مقام
در مقام دوم قرار دادن
در مقایسه با
در مقیاس وسیع
در منزل
در منطقه
در مواقع بخصوص
در مورد
در مهار
در میان چیزهای دیگر
در میان رودخانه
در میان کشتی
در میان گذاشتن
در میدان
در میهن
در ناز و نعمت
در ناز و نعمت پروردن
در نت اشتباهی
در نتیجه
در نتیجه آن
در نرده ای
در نرفتن سلاح
در نزدیکی
در نزدیکی بدنه هواپیما
در نزدیکی خیابان
در نزدیکی راه اصلی
در نزدیکی قوزک پا
در نظر اول
در نظر داشتن
در نظر داشتن در فکر خود
در نظر گرفتن
در نظر گرفتن برای شغلی
در نظر گرفتن در فکر خود
در نظر گرفته شده
در نظر مجسم کردن
در نفس خود
در نقش کسی ظاهر شدن
در نمک خواباندن
در نوسان
در نوشیدن زیاده روی کردن
در نهان
در نهانگاه گذاشتن
در نهفتگاه ذخیره کردن
در واخ شدن
در واخ کردن
در واقع
در وجه
در ورودی
در وسط
در وسط تابستان
در وسط ترم
در وسط قرار داشتن
در وسط نیمسال
در وسط هر چیز
در وضع بد
در وضع به خصوصی باقی ماندن
در وضع حمل به مادر کمک کردن
در وضع مطلوب
در وقت دیگر
در وقت مناسب
در وقت نامناسب
در وقتی که
در وهله اول
در هر
در هر جا
در هر صورت
در هر کجا
در هر لحظه
در هر موقع
در هزار
در هستی
در هلندی
در هم آمیختن
در هم ادغام شدن
در هم بافتن
در هم بافتن شاخ و برگ
در هم پاشی
در هم تنیدن
در هم رفتن
در هم رو
در هم ریختگی
در هم ریختن
در هم ریخته
در هم ریخته کردن
در هم شکستن
در هم شکسته شدن
در هم شکسته شدن روحیه
در هم فرو رفتن
در هم فشردن
در هم فشرده شدن
در هم فشرده کردن
در هم کردن
در هم کوبیدن
در هم کوبیدن با سرعت و زور
در هم کوبیده
در هم کوفتن
در هم گره کردن
در هم گوراندن
در هم گوریده
در هم گیر کرده
در هم لولیدن
در هم و برهم
در هم و برهمی
در همه جا
در همه حالات
در همه طرف
در همین نزدیکی
در هنر آزمون شرکت کردن
در هنگام
در هنگام زایش
در هنگام مرگ
در هنگامی دیگر
در هوا
در هوا بلند کردن
در هوا تکان دادن
در هوا حرکت کردن
در هوا زدن
در هوا گرفتن
در هوا معلق بودن
در هوا معلق ماندن
در هوای آزاد
در هوای آزاد زیستن
در هوای باز
در هیجان
در یاد
در یک آن
در یک خط
در یک دم
در یک رشته اصلی تحصیل کردن
در یک زمان روی دادن
در یک کنار
در یک کیلو متری
در یک لحظه
در یک مجرا ریختن
در یک وهله
در...
درآب نمک خواباندن
درآژیدن
درآشام
درآشامندگی
درآشامنده
درآشامیده
درآغاز قرار داشتن
درآمد
درآمد حاصل از فروش چیزی
درآمد حاصل از مالیات
درآمد حاصل از ملک
درآمد دادن
درآمد درون مرزی
درآمد دولت
درآمد زندگی
درآمد غیر منتظره
درآمد کردن
درآمد کل داشتن
درآمد مالیاتی
درآمد ملی
درآمد ناخالص ملی
درآمدن
درآمدن به خدمت سربازی
درآمدن دندان
درآمدن دوباره
درآمدها
درآمیختن
درآمیختن رنگ ها
‹
1
2
...
6
7
8
9
10
11
12
...
25
26
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
splitting headache
stand a chance
stimulate growth
grotesque
deep sleep
defamatory
deficient
definitive
defray
deletion
delirious
deliveryman
deny all knowledge of
desperately jealous
hood
بند انداختن
نی
افق
اطمینان
استنکاف
استمرار
استعداد
اسکورت کردن
ارتعاش
ارائه
آنالیز
آفتابگرفتگی
اجازه
آغاز
آدینه