جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
خرید اشتراک یکساله با ٪۳۱ تخفیف
خرید اشتراک یکساله با ٪۳۱ تخفیف
خرید
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "د" (صفحه 6)
دچار ضلالت کردن
دچار عذاب فکر کردن
دچار عذاب وجدان کردن
دچار عفونت کردن
دچار عقوبت کردن
دچار عواقب اعتیاد
دچار غفلت
دچار فتق شدن
دچار فتق کردن
دچار فلج اندام
دچار فلج ترنجشی
دچار قانقاریا
دچار کجی زانو
دچار کردن
دچار کردن به لعنت خدا
دچار کسالت
دچار کشمکش درونی
دچار کمبود کارمند
دچار گرفتگی کردن مجرا
دچار گناه شدن
دچار لغزش شدن
دچار مخمصه کردن
دچار مسمومیت کردن
دچار ناراحتی وجدان
دچار نارسایی کردن
دچار نحسی کردن
دچار نشانگان داون
دچار نفس تنگی
دچار نفس تنگی کردن
دچار وسواس فکری
دچار وقفه به خاطر هوای بد
دچار وقفه کردن
دچار هاری
دچار هذیان
دچار هیستری
دچارتاخیر به خاطر هوای بد
دچارصفرا
دچاری
دخ
دخالت
دخالت دادن
دخالت در جرم
دخالت کردن
دخالت کردن در
دخالت گر
دخانی
دخانیات
دخپرده
دخت
دخت وار
دختر
دختر برادر
دختر برادر زن
دختر برادر شوهر
دختر بودن
دختر بی حیا
دختر پادشاه
دختر پررو
دختر پررو و بی ادب
دختر پررو و پسر مانند
دختر ترشیده
دختر جون
دختر خاله
دختر خانم
دختر خوانده روحانی
دختر خواهر شوهر
دختر خواهرزن
دختر خوشگل
دختر دایی
دختر رز
دختر ساده دل
دختر عمو
دختر گل فروش
دختر مدرسه
دختر مو نقره ای
دختر نزدیک به بلوغ
دختر ننر
دختران
دختراندر
دخترانه
دخترباز
دختربازی
دختربچه
دختربچه بی سرپرست و ولگرد
دخترخانه مانده
دخترخوانده
دخترخواهر
دخترزا
دخترعمه
دخترک
دخترک گستاخ
دخترکی
دخترگی
دخترگی برداری
دخترگی برداشتن
دخترمآبانه
دختروار
دختری
دخش
دخش گرایی
دخشمند
دخشی
دخشین
دخل
دخل پول
دخل داشتن به
دخل سینما
دخل کردن
دخل کسی را آوردن
دخل و خرج
دخمه
دخو
دخول
دخول از راه شکستن در
دخول بدون اجازه
دخول کردن
دخیل
دخیل بودن
دخیل کردن
دد
ددباغ
ددت
ددر
ددسان
ددگاه
ددمنش
ددمنش سازی
ددمنشانه
ددمنشی
دده
در
در آب
در آب جوش پختن
در آب دویدن پا برهنه
در آب فرو بردن
در آب فروکردن
در آب نمک خواباندن
در آبگونه سرد فرو کردن
در آخر
در آخر صف بودن در مشایعت
در آخر کتاب آوردن
در آخرین بخش صف
در آذینگر
در آذینگری
در آرزوی گذشته
در آسایش
در آستانه پیری
در آسمان
در آسمان سیر کردن
در آشامش
در آشامش احساس
در آشامش اندیشه
در آشامیدگی
در آشامیدن
در آشامیدن با اشتیاق
در آشامیدن با پمپ
در آشامیدن به آسانی
در آشغال دانی ریختن
در آشیان زیستن
در آغاز
در آغشتن به طور کامل
در آغل کردن
در آغوش کشیدن
در آغوش گرفتن
در آغوش گرفتن با مهربانی
در آغوش گرفتن به محکمی
در آغوش گرفتن و بوسیدن
در آغوش گیری
در آفتاب پخته
در آکندن
در آمادگی برای
در آمد مالیاتی
در آمیخت دو تفسیر مختلف
در آمیخت دومتن مختلف
در آمیزش
در آن
در آن باب
در آن باره
در آن چیز
در آن حدود
در آن حوالی
در آن سو
در آن سوی
در آن سوی اقیانوس اطلس
در آن طرف
در آن محل
در آن مکان
در آن مورد
در آن موضوع
در آن موقع
در آن وقت
در آن هنگام
در آنجا
در آنگاه
در آویختن
در آویخته
در آویزان
در آهنی کشویی
در آینده
در آینده نزدیک
در ابتدا
در اتحادیه عضو شدن
در اتحادیه متشکل کردن
در اثر
در اثر چیزی بودن
در اثر گرما نور دادن
در اجاره
در اختیار
در اختیار داشتن
در اختیار کسی قرار دادن
در اختیار گذاشتن
در اختیار گرفتن
در ادامایش شرکت کردن
در ارتباط بودن
در ارتفاع کم پرواز کردن
در اردوگاه جادادن
در اردوگاه مستقر شدن
در ازائ
در ازای
در استخدام
در استرالیا و زلاندنو
در استطاعت شخص
در استطاعت مردم
در اسلالم شرکت کردن
در اشتباه
در اشتیاق سوختن
در اصطبل نگهداشتن
در اصطبل نگهداشته شدن
در اصل
در اضافی
در اطراف
در اغما
در افکندن
در افکنی
در افواه
در افواه است که
در افواه بودن
در اکثر موارد
در التزام بانو بودن
در امان
در امتداد
در امتداد باد
در امتداد ساحل
در امتداد محور
در امریکا
در امور سیاسی شرکت کردن
در انبار
در انبار گذاری
در انتظار
در انتظار بودن
در انتظار تصمیم گیری بودن
در انتظار داوری بودن
در انتهای
در انجام کاری کمک کردن
در اندیشه
در اندیشه بودن
در اندیشه فرو رفتن
در انظار
در انظار عموم
در انگشت کردن
در انگیختنی
در انگیز
در انگیزشی
در اواخر سال
در اواسط سال
در اوایل سال
در اهتزاز
در اهتزاز بودن
در ایالات شمال شرق
در ایالات متحده
در ایامی که
در این اثنا
در این اطراف
در این اواخر
در این باره
در این بخش
در این بین
در این جهان
در این حوالی
در این دنیا
در این دور و زمانه
در این سو
در این صفحه
در این طرف
در این فاصله
در این قسمت
در این کتاب
در این مدت
در این موضوع
در این نزدیکی
در این هنگام
در اینجا
در باتلاق رفتن
در باتلاق فرو کردن
در باتلاق گیر کردن
در باختر
در بازداشت نگه داشتن
در باطن
در باغ سبز
در باغ سبز نشان دادن
‹
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
...
25
26
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
splitting headache
stand a chance
stimulate growth
grotesque
deep sleep
defamatory
deficient
definitive
defray
deletion
delirious
deliveryman
deny all knowledge of
desperately jealous
hood
بند انداختن
نی
افق
اطمینان
استنکاف
استمرار
استعداد
اسکورت کردن
ارتعاش
ارائه
آنالیز
آفتابگرفتگی
اجازه
آغاز
آدینه