فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Clannish

ˈklænɪʃ ˈklænɪʃ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • adjective
    دارای تعصب قبیله‌ای، پیوستگی ایلی
    • - They are so clannish that they invited none but their own family to the wedding.
    • - آن‌قدر طایفه‌پرست هستند که جز اعضای ایل و تبار خود هیچ‌کس را به عروسی دعوت نکردند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد clannish

  1. adjective exclusive, select
    Synonyms: akin, alike, associative, cliquish, close, insular, like, narrow, related, reserved, restricting, restrictive, sectarian, unfriendly, unreceptive
    Antonyms: friendly, open, welcoming

ارجاع به لغت clannish

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «clannish» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/clannish

لغات نزدیک clannish

پیشنهاد بهبود معانی