Instantaneous

ˌɪnstənˈteɪniəs ˌɪnstənˈteɪniəs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
آنی، فوری، دردَم، برق‌آسا، لحظه‌ای

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- an instantaneous reply
- جواب فوری
- (Wordsworth) the instantaneous overflow of powerful feelings...
- لبریز شدن آنی احساسات قوی ...
- The lightning strike caused an instantaneous reaction in the atmosphere.
- برخورد صاعقه باعث واکنش لحظه‌ای در جو شد.
- The medicine provided instantaneous relief from the pain.
- این دارو باعث تسکین آنی درد شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد instantaneous

  1. adjective immediate
    Synonyms: direct, fast, hair-trigger, in a flash, instant, momentary, quick, rapid, spontaneous, transitory
    Antonyms: delayed, eventual, late, later

لغات هم‌خانواده instantaneous

ارجاع به لغت instantaneous

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «instantaneous» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/instantaneous

لغات نزدیک instantaneous

پیشنهاد بهبود معانی