با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Mossy

ˈmɑːsi ˈmɒsi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
خزه‌مانند، خزه‌گرفته، باتلاقی، سیاه آب
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mossy

  1. adjective (used pejoratively) out of fashion; old fashioned
    Synonyms: moss-grown, tufted, velvety, plushy, downy, mosslike, smooth, fresh, damp, moist, fogyish, cushiony, resilient, soft, covered, overgrown, stick-in-the-mud, stodgy
    Antonyms: dry, bare, prickly

ارجاع به لغت mossy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mossy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mossy

لغات نزدیک mossy

پیشنهاد بهبود معانی