فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Sew

soʊ səʊ

گذشته‌ی ساده:

sewed

شکل سوم:

sewn

سوم‌شخص مفرد:

sews

وجه وصفی حال:

sewing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive verb - intransitive B1

دوختن، دوزندگی کردن، خیاطی کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

She sews her own clothes.

او لباس‌هایش را خودش می‌دوزد.

Javad sews for a living.

جواد برای امرارمعاش خیاطی می‌کند.

verb - transitive B1

کوک زدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

Can you sew this button back on for me?

آیا می‌توانید این دکمه را برای من دوباره کوک بزنید؟

I need to sew up this tear in my pants before wearing them.

من باید قبل‌از پوشیدن، این پارگی در شلوارم را کوک بزنم.

verb - intransitive verb - transitive

پزشکی بخیه زدن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده

The surgeon had to sew up the deep laceration on his patient's arm.

جراح مجبور شد پارگی عمیق روی بازوی بیمارش را بخیه بزند.

The surgeon had to sew up the wound after the accident.

جراح بعداز تصادف مجبور شد زخم را بخیه بزند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sew

  1. verb prepare fabric for clothing, covering
    Synonyms:
    stitch fasten piece seam tailor bind tack baste work embroider
    Antonyms:
    tear rip

Phrasal verbs

sew up

درز گرفتن، دوختن

منحصر کردن

حتما برنده بودن، با موفقیت به انجام رساندن

ارجاع به لغت sew

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sew» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sew

لغات نزدیک sew

پیشنهاد بهبود معانی