جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
خرید اشتراک یکساله با ٪۳۱ تخفیف
خرید اشتراک یکساله با ٪۳۱ تخفیف
خرید
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "م" (صفحه 18)
مسیحیان
مسیحیت
مسیر
مسیر آب
مسیر اصلی
مسیر انحرافی
مسیر پرتابی
مسیر پیچاپیچ داشتن
مسیر جنگی سرخپوستان
مسیر جنوب باختری
مسیر حمل قایق
مسیر درونی میدان دو
مسیر دید
مسیر را عوض کردن
مسیر راهسپاری
مسیر روزانه ی شخص
مسیر زیگزاگ
مسیر شدآمد
مسیر عادی
مسیر عادی شخص
مسیر غیرمستقیم
مسیر قدم زدن
مسیر قوسی داشتن
مسیر کشتی بادبانی
مسیر گردی را پیمودن
مسیر مارپیچ
مسیر مسابقه
مسیر مسابقه اتومبیل رانی
مسیر مسافرت
مسیر منحنی دادن به گوی
مسیر مورب
مسیر هواپیمایی
مسیر هوایی
مسیرسنجی کردن
مسیری را طی کردن
مسیری را طی کردن به طور مرتب
مسیریابی کردن
مسیل
مسین
مشائ
مشائین
مشابه
مشابه بودن
مشابه بودن با
مشابها
مشابهت
مشابهت داشتن
مشاجره
مشاجره انگیز
مشاجره سر چیز جزئی
مشاجره کردن
مشاجره کردن سر چیزهای کوچک
مشار
مشار الیه
مشار الیها
مشارق
مشارکت
مشارکت در کار بد
مشارکتی
مشارکه
مشاطه
مشاع
مشاعا
مشاعر
مشاعره
مشاغل
مشافهه
مشاق
مشام
مشاور
مشاور املاک
مشاور حقوقی
مشاور رایزن
مشاور فنی
مشاوران حقوقی
مشاوره
مشاوره ای
مشاوره کردن
مشاهده
مشاهده ای
مشاهده پذیر
مشاهده کردن
مشاهده کردن با دقت
مشاهده گر
مشاهده نشده
مشاهده و یادداشت
مشاهیر
مشایخ
مشایع
مشایع به صورت اسب سوار
مشایع به صورت موتور سوار
مشایع خانم
مشایع داماد
مشایعت
مشایعت کردن
مشایعت کردن کسی
مشایعین تشییع جنازه
مشئوم
مشبک
مشبک کاری
مشبه
مشبه به
مشت
مشت باران کردن
مشت باز
مشت باز پیشه کار
مشت باز نیرومند
مشت بازی
مشت بازی با حریف خیالی
مشت بازی سر پول
مشت بازی کردن
مشت به هوا زدن
مشت پر از نظر اندازه
مشت پر کن
مشت جانانه
مشت جنگی
مشت جنگی کردن
مشت رنده
مشت زدن
مشت زن
مشت زنی
مشت زنی از نزدیک
مشت کاری کردن
مشت کوبنده
مشت گره کردن
مشت مست در اثر خوردن مشت
مشت و مال
مشت و مال دادن
مشت و مال دهنده
مشت واره
مشتاق
مشتاق از ته دل
مشتاق بودن
مشتاق به
مشتاق به کمک دادن
مشتاق پرسش و یادگیری
مشتاق جنگ و دعوا
مشتاق دیدار تو
مشتاق غذا
مشتاق کردن
مشتاق و آماده
مشتاق و مصمم
مشتاقانه
مشتاقی
مشتانه
مشتبه
مشتبهانه
مشترک
مشترک المقیاس
مشترک المنافع
مشترک در صفات
مشترک روزنامه
مشترک شدن
مشترک شدن در روزنامه
مشترکا
مشترکا استفاده کردن از چیزی
مشترکا امضا کردن برات
مشترکا بانی شدن
مشترکا متعهد شدن
مشتری
مشتری احتمالی
مشتری ایستاده در تئاتر
مشتری بودن
مشتری پانسیون
مشتری پزشک
مشتری جوینده
مشتری دایم بودن
مشتری فاحشه خانه
مشتری فروشگاه
مشتری که از پیش وقت نگرفته
مشتری مسافرخانه
مشتری هتل و رستوران
مشتری همیشگی
مشتریان
مشتعل
مشتعل شدن
مشتعل شدن موتورهای درون سوز
مشتعل کردن
مشتغل
مشتق
مشتق از نام اجداد مذکر
مشتق از نام پدر
مشتق شدن
مشتق شده
مشتق گیری
مشتقات
مشتمال
مشتمل بر
مشتمل بر حروف باصدا
مشتمل بودن بر
مشتنگ
مشتنی
مشتوک
مشته
مشته شمشیر و چاقو
مشتهی
مشتهیات
مشتی از خروار
مشجر
مشحون
مشخص
مشخص بودن
مشخص تر کردن
مشخص سازی
مشخص کردن
مشخص کردن با دقت
مشخص کردن با علامت
مشخص کردن باحروف الفبا
مشخص کردن به صورت دقیق
مشخص کردن نت با علامت
مشخص کردنی
مشخص کننده
مشخص نشده
مشخص نشده روی نقشه
مشخصات
مشخصات دستگاه های حرارتی
مشخصات ناشر
مشخصه
مشدد
مشدد کردن
مشرب
مشربه
مشرف
مشرف و مسلط بودن بر
مشرق
مشرق زمین
مشرق زمینی
مشرقین
مشرک
مشروب
مشروب ادویه دار
مشروب الکلی
مشروب الکلی آمیخته با آب
مشروب الکلی افزودن
مشروب الکلی خوردن
مشروب الکلی خوردن به افراط
مشروب الکلی قوی
مشروب بد
مشروب پرالکل
مشروب پیش از خواب
مشروب تخمیر شده
مشروب خانه
مشروب خور
مشروب دارای ۵۰ درصد الکل
مشروب دم کرده
مشروب ساخته شده از
مشروب ساز
مشروب سم زده
مشروب فروش
مشروب قاچاق
مشروب کردن
مشروب کم
مشروب مخدرزده
مشروب نخور
مشروب و اغذیه فروشی
مشروب و ذرات یخ رنده شده
مشروبخوار
مشروبخور
مشروح
مشروحا
مشروط
مشروط بر این که
مشروط به چیزی کردن
مشروط در قرارداد
مشروط ساز
مشروط سازی
مشروط کردن
مشروط کردن به
مشروطه
مشروطه خواه
مشروطه گرایی
مشروطیت
مشروع
مشروع کردن
مشروعیت
مشط
مشط دست
مشعر
مشعر بودن
مشعشع
مشعل
مشعل جوشکاری
مشعل دار
مشعل فشاری
مشعل گازی
مشعلی
مشعوف
مشعوف بودن
مشعوف شدن
مشعوف کردن
مشغله
مشغول
مشغول الذمه
مشغول بازی
مشغول بازیگوشی
مشغول بودن
مشغول به
مشغول به کار
مشغول داشتن
مشغول در مورد تلفن
‹
1
2
...
15
16
17
18
19
20
21
...
33
34
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
career path
carful
carpe diem
carry out market research
deactivation
debilitating
decorum
designation
desirous
azlon
bandwidth
bane
bang up
barrister
bathhouse
برگشت
مستند
مشاوره
معتاد
معلول
مقایسه
منحصربهفرد
منطقه
منقل
مهماندار
موتورسیکلت
مومیایی
مچ دست
میخچه
میخک