جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
خرید اشتراک یکساله با ٪۳۱ تخفیف
خرید اشتراک یکساله با ٪۳۱ تخفیف
خرید
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "م" (صفحه 16)
مزه بخصوص داشتن
مزه تند
مزه چیز بخصوص را داشتن
مزه دادن
مزه دار کردن
مزه داشتن
مزه دهان کسی را فهمیدن
مزه قوی و خوشایند
مزه کردن
مزه گر
مزه مشخص
مزیت
مزیت دادن
مزیت رقابتی
مزید
مزیدن
مزیله
مزین
مزین بودن
مزین به پر
مزین به لباس
مزین بیش از حد
مزین سازی
مزین کردن
مژدگانی
مژدگانی دادن
مژده
مژکدار
مژگان
مژه
مژه کار
مس
مس و نیکل
مسائ
مسائل
مسائل کسبی
مسابقات المپیک
مسابقات نیم پایانی
مسابقه
مسابقه آشپزی
مسابقه آغازین
مسابقه اتومبیلرانی
مسابقه اسب دوانی صحرایی
مسابقه اسب های دو ساله
مسابقه استقامت
مسابقه امدادی
مسابقه املا
مسابقه با کیسه
مسابقه برگشت
مسابقه بزرگ
مسابقه پر حرارت و شادمانی
مسابقه پنج گانه
مسابقه حذفی
مسابقه دادن
مسابقه دادن برای سنجش شتاب
مسابقه دو با دورخیز
مسابقه دو برنده ای
مسابقه دوگانه
مسابقه دهندگان
مسابقه دهنده
مسابقه سواران نیزه دار
مسابقه شتاب
مسابقه طناب کشی
مسابقه فوتبال
مسابقه قایقرانی
مسابقه قایقرانی در شهر ونیز
مسابقه قلابی
مسابقه قهرمانی
مسابقه گزینش
مسابقه مشت زنی حرفه ای
مسابقه مهارت در کاری
مسابقه نهایی
مسابقه نیزه جنگی
مسابقه ی تعادلی
مسابقه ی دو
مسابقه ی کشتی گیری
مسابقهای
مسابقهی آزاد
مساجد
مساح
مساحت
مساحت کردن
مساحتی
مساحی
مساحی کردن
مساعد
مساعد بودن
مساعدت
مساعدت کردن
مساعدتر کردن
مساعدترین
مساعده
مساعده دادن
مساعی
مسافت
مسافت بر حسب مایل
مسافت پرواز
مسافت پیاده روی
مسافت پیما
مسافت سنج
مسافت کم
مسافت یاب
مسافر
مسافر آخر هفته
مسافر ایستاده
مسافر ایستاده در اتوبوس
مسافر ایستاده در مترو
مسافر بر
مسافر تاکسی
مسافر رایگان
مسافر رسانی شهری
مسافر قاچاق
مسافر مخفی
مسافر مکرر
مسافران
مسافران قاچاق
مسافربر
مسافربری
مسافرت
مسافرت برای شکار
مسافرت به جای مقدس
مسافرت به خرج دولت
مسافرت پیاده
مسافرت دریا
مسافرت دریایی
مسافرت دوسره
مسافرت سفر دریایی
مسافرت کردن
مسافرت کردن با زحمت
مسافرخانه
مسافرخانه ارزان
مسافرخانه چی
مسافرخانه دار
مسافری
مساکن
مساکین
مسالح
مسالک
مسالمت
مسالمت آمیز
مسام
مسامات
مسامحه
مسامحه آمیز
مسامحه کار
مسامحه کردن
مسامحه کننده
مسامحه گر
مساوات
مساوات برقرار کردن
مساوات طلب
مساوی
مساوی بودن
مساوی بودن با
مساوی در شمار
مساوی در مسابقه
مساوی در مقدار
مساوی در میزان
مساوی سازی
مساوی شدن
مساوی شدن در مسابقه
مساوی کردن
مساوی کردن مسابقه
مساهله
مسایل اولیه
مسایل ریاضی را حل کردن
مسایل مربوط به دوران رشد
مسئلت
مسئلت کردن
مسئله
مسئله آفرین
مسئله ای
مسئله بغرنج
مسئله جنبی
مسئله حل شدنی
مسئله خوشایند
مسئله دشوار
مسئله شخصی
مسئله گیج کننده
مسئله مانند
مسئله مورد توجه
مسئله مهم
مسئله وار
مسئول
مسئول آگهی های تجاری
مسئول تام الاختیار
مسئول حمل برانکار
مسئول دانستن
مسئولان امور
مسئولیت
مسئولیت اجتماعی
مسئولیت بار کسی کردن
مسئولیت محدود
مسبار
مسبار کردن
مسبب
مسبع
مسبوق
مسبوق بودن
مست
مست از باده پیروزی
مست بازی
مست بودن
مست شدن
مست کردن
مست لایعقل
مست لایعقل کردن
مست مانند
مست و خراب
مست و خراب کردن
مست و ملنگ
مست وار
مستاتف
مستاجر
مستاجر اتاق
مستاجرمستاجر
مستاجره
مستاصل
مستاصل کردن
مستانگ
مستانه
مستأنف علیه
مستأنف عنه
مستبد
مستبدانه
مستبدانه حکومت کردن
مستتر
مستتر بودن
مستثنی
مستثنی بودن
مستثنی سازی
مستثنی کردن
مستثنی کردن از الزام
مستثنی کردن از قانون
مستثنیات
مستجاب
مستجاب الدعوه
مستجاب کردن
مستحب
مستحسن
مستحضر
مستحفظ
مستحفظ امپراطور
مستحفظ شبانه
مستحفظ شخصی
مستحق
مستحق بودن
مستحق دشنام
مستحکم
مستحکم سازی
مستحکم کردن
مستحکم کردن با افزودن پایه
مستحکم کردن با شمع زدن
مستحکم کردن با وصله
مستحیل شدن
مستحیل شدنی
مستحیل شده
مستحیل کردن
مستخدم
مستخدم آشپزخانه
مستخدم اونیفورم پوش
مستخدم بیمارستان
مستخدم جور جامه پوش
مستخدم دارای اونیفورم
مستخدم دم در
مستخدم دولت
مستخدم دونپایه
مستخدم رستوران
مستخدم قطار
مستخدم کشتی
مستخدم کشوری
مستخدم مدرسه
مستخدم هتل
مستخدمان
مستخدمان دولت
مستخدمه
مستخدمی
مستخرج
مستخرجه
مستخلص
مستخلص کردن
مستدام
مستدعی
مستدعی هستم
مستدعیات
مستدل
مستدل بودن
مستدیر
مستدیم
مستراح
مستراح پاک کن
مستراح خارج از ساختمان
مستراح زنانه
مستراح عمومی
مستراح گربه
مستراح مردانه
مسترد
مسترد کردن
مسترد کردن مبلغ اوراق قرضه
مسترد کردن وام
‹
1
2
...
13
14
15
16
17
18
19
...
33
34
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
career path
carful
carpe diem
carry out market research
deactivation
debilitating
decorum
designation
desirous
azlon
bandwidth
bane
bang up
barrister
bathhouse
برگشت
مستند
مشاوره
معتاد
معلول
مقایسه
منحصربهفرد
منطقه
منقل
مهماندار
موتورسیکلت
مومیایی
مچ دست
میخچه
میخک