جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
با خرید اشتراک یکسالهی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "م" (صفحه 13)
مدعوین
مدعی
مدعی العموم
مدعی بودن
مدعی تاج و تخت
مدعی شدن
مدعی شدن به طور موکد
مدعی علیه
مدعی فضل
مدعی همه فنون
مدغم
مدفن
مدفوع
مدفوع انسان
مدفوع حیوان
مدفوعات
مدفون
مدقق
مدگرایانه
مدل
مدل آلمانی
مدل بی جامه
مدل ریخته گری
مدل زنده
مدل شدن برای نقاشی
مدل کالبد شناختی بدن انسان
مدل کردن
مدل گوجه ای در موی زنانه
مدل مو
مدل موی آفریقایی
مدل موی زنانه
مدلل
مدلل کردن
مدلول
مدم
مدمغ
مدن
مدنظر
مدنظر گرفتن
مدنی
مدنیت
مدور
مدور بودن
مدور کردن
مدورسازی
مدوز
مدول
مدولاسیون
مدولاسیون دامنه
مدوله کردن
مدون
مدون سازی
مدون کردن
مدهش
مدهوش
مدهوش کردن
مدهوش کننده
مدهوشانه
مدهوشی
مدیترانه
مدیترانه ای
مدیحه
مدیحه ای
مدیحه نویس
مدید
مدیر
مدیر آژانس مسافرتی
مدیر اپرا
مدیر باله
مدیر بانک
مدیر بنگاه کفن و دفن
مدیر بیمارستان
مدیر پانسیون
مدیر تبلیغات
مدیر ترکه
مدیر تصفیه
مدیر تصفیه امور ورشکستگان
مدیر تصفیه در انحلال شرکت ها
مدیر دروس
مدیر رستوران
مدیر شبانه روزی
مدیر صحنه
مدیر صحنه در سیرک
مدیر صنعت
مدیر عامل
مدیر کارخانه شیر پاستوریزه
مدیر کل
مدیر گروه
مدیر مدرسه
مدیر مدرسه مدارس ملی پسرانه
مدیر و مباشر امور و اموال شخص دیگر
مدیران
مدیران در شرکت های بزرگ
مدیرانه
مدیره
مدیره خوابگاه های دانشجویی و پانسیون ها
مدیره مدرسه
مدیریت
مدیریت راه آهن
مدیریت رده دوم
مدیریت کردن
مدیریت کردن بر
مدیسون
مدینه
مدینه فاضله
مدیون
مدیون بودن
مدیون محبت
مذاب
مذاق
مذاکرات
مذاکره
مذاکره کردن
مذاکره کننده
مذاهب
مذبح
مذبذب
مذبوح
مذبوحانه
مذکر
مذکور
مذکور در تاریخ ها
مذکور در فوق
مذکور درداستان ها
مذمت
مذمت کردن
مذموم
مذموم دانستن
مذهب
مذهب بودا
مذهب تسنن
مذهب زردشتی
مذهب کاتولیک
مذهب لاما
مذهب هندو
مذهب یهود
مذهبی
مذهبی افراطی
مذهبی بودن
مذهبی در ظاهر
مذهبی نما
مذیل
مر
مرآت
مرا
مرا فراموش مکن
مرا ننگ آید که
مرابطه
مرات
مراتب
مراتب احترام
مراتع
مراثی
مراجع
مراجعات
مراجعت
مراجعت کردن
مراجعه
مراجعه به آرای عمومی
مراجعه کردن
مراجعه کردن به
مراجعین
مراحل
مراحل اولیه
مراحل پایانی هر چیز
مراحل پله مانند
مراحل تشریفات قانونی
مراحل تصلیب
مراحل قانونی
مراد
مراد دل
مراد رسان
مرادف
مرارت
مرارت آور
مراره
مراسلات پستی
مراسله
مراسم
مراسم آغاز
مراسم ازدواج
مراسم افتتاح
مراسم اقامه دعا و اشهد گویی
مراسم انتصاب کشیش
مراسم با شکوه و تاریخی
مراسم بخشش گناهان
مراسم بدرود
مراسم بر خاک ریزی شراب و روغن زیتون به عنوان نیایش خدایان
مراسم بلوغ و تکلیف
مراسم پایان تحصیل
مراسم پرده برداری
مراسم پی ریزی و آغاز ساختمان
مراسم تاریخی
مراسم تو خالی
مراسم ختم
مراسم خیره کننده
مراسم دفن و کفن
مراسم رسمی
مراسم رسمی پذیرش به عضویت
مراسم شامگاه
مراسم شب عید
مراسم عبادت
مراسم عروسی
مراسم عشای ربانی توام با تشریفات اضافی
مراسم عضویت
مراسم فروآوری پرچم
مراسم قانونی را انجام دادن
مراسم کفن و دفن
مراسم مذهبی
مراسم مذهبی را انجام دادن
مراسم مذهبی شب سال نو مسیحی
مراعات
مراعات کردن
مراعات کننده
مراعات کننده حال دیگران
مرافعه
مرافعه جو
مرافعه دادگاهی
مرافعه کردن
مرافقت
مراق
مراقب
مراقب باشید که
مراقب بودن
مراقب پنهانی
مراقب در امتحانات
مراقبت
مراقبت در امتحان کتبی
مراقبت در روز
مراقبت کردن
مراقبت کردن در امتحانات
مراقبت نشده
مراقبت های بعدی
مراقبت های ویژه
مراقد
مراکب
مراکز
مراکش
مراکشی
مرال
مرام
مرام آموزی
مرام اشتراکی
مرام شناس
مرامنامه
مرامی
مراوده
مرایا
مرایحه
مرئوس
مرئی
مرئی شدن
مرئی کردن
مربا
مربا کردن
مربائی
مربای بالنگ
مربای پرتقال
مربع
مربع کردن
مربع مستطیل
مربعی
مربوط
مربوط بودن
مربوط بودن به
مربوط بودن به چیزی
مربوط به
مربوط به اوقات کم مصرف
مربوط به ایام اخیر
مربوط به جای سرپوشیده
مربوط به جهاز هاضمه
مربوط به چیزی
مربوط به حال
مربوط به داخل کشور
مربوط به زمان گذشته
مربوط به زندگی نامه ی شخصی
مربوط به سرتاسر کشور
مربوط به طبقه پایین تر و کم درآمدتر
مربوط به طرز عمل
مربوط به کسی
مربوط به کسی بودن
مربوط به مسابقات المپیک
مربوط به هم
مربوط به همه
مربوط به هیئت دولت
مربوط ساختن
مربوط شدن
مربوط کردن
مربوطه
مربی
مربی اسب
مربی گری
مربی گری دانشگاه
مربی نجات غریق
مربی ورزش و هنر پیشگی
مرتاض
مرتاض منش
مرتب
مرتب اضافه شدن بهره پول
مرتب با چیزی ور رفتن
‹
1
2
...
10
11
12
13
14
15
16
...
34
35
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
حاشاپذیر
حرف ربط همپایه
حرق
حرکت کردن با زحمت
حرکت کردن باخشونت
حساب شدنی
حشیشه البرق
حفظ کردن از حرارت
حق الامتیاز نفت
حق به جانب کردن
حقیرشماری
حلقاویز کردن
حلقه پیستون
حمام کردن
حمله متقابل
حوزه فرعی
حکم اتهام
حکم تملک موقت
حکم کردن از پیش
حکمت ارسطو
حیران کردن
حیفا
حیوان ابرش
حیوانی کردن
حلقه زینتی
حس باصره
حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی