جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
خرید اشتراک یکساله با ٪۳۱ تخفیف
خرید اشتراک یکساله با ٪۳۱ تخفیف
خرید
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "م" (صفحه 10)
محزون کردن
محزونانه
محسن
محسنات
محسنه
محسوب
محسوب داشتن
محسوب شدن
محسوب کردن
محسوب کردن قیمت و مزد
محسود
محسور کردن
محسورکننده
محسوس
محسوس بودن
محسوسات
محشر
محشور
محشور شدن
محشور کردن
محصل
محصلات
محصن
محصنه
محصور
محصور در خشکی
محصور سازی
محصور کردن
محصور کردن با طناب
محصور کردن با نرده
محصور کردن با نرده طنابی
محصول
محصول انگور هر فصل
محصول بورگاندی
محصول خاص
محصول دادن
محصول ریشه ای
محصول زراعتی
محصول شراب هر فصل
محصول صیفی
محصول فرعی
محصول فروشی
محصول فکری
محصول کار
محصول کشاورزی
محصول نهایی
محصولات
محصولات نفتی
محض
محض خاطر
محض رضای خدا
محضا
محضا لله
محضر
محضردار
محضری
محضری کردن
محظور
محظوظ
محظوظ بودن
محظوظ شدن
محظوظ کردن
محفظه
محفظه اشیای مذهبی
محفظه پلاستیکی
محفظه سوخت موتورهای بنزینی
محفظه شیشه ای
محفظه فضایی
محفظه مخفی
محفظه میل لنگ
محفظهی زیر آبی
محفل
محفل خانوادگی
محفوظ
محفوظ داشتن
محفوظات
محق
محق دانستن
محق کردن
محقر
محقر و کثیف
محقرانه
محقق
محقق کردن
محقق کردن رسم
محقق کردن شهرت
محقق کردن نظریه
محقق نبودن
محققا
محققانه
محک
محک تجربه
محک زدن
محک زنی
محک عقیده
محکم
محکم بستن
محکم به هم چسباندن
محکم به هم چسبیدن
محکم پراندن
محکم پک زدن به سیگار
محکم تر کردن
محکم ترین بخش
محکم چسبیدن
محکم در استدلال
محکم در مورد تسمه
محکم در مورد طناب
محکم زدن
محکم زدن به
محکم شدن
محکم قرار دادن
محکم کاری
محکم کردن
محکم کردن با تسمه
محکم کردن با ریسمان
محکم کردن با سوزن ته گرد
محکم کردن با سیم
محکم کردن با قلاب زنجیر
محکم کردن با گوه
محکم کردن با گیره
محکم کشیدن
محکم کشیدن طناب
محکم کننده
محکم گرفتن
محکم نگاه داشتن
محکم نگهداشتن
محکم و قانونی
محکمات
محکمه
محکمه اداری
محکمه استیناف
محکمه خلاف
محکمه عدالت
محکمه قضایی
محکمی
محکوک
محکوم
محکوم به
محکوم به اعدام
محکوم به باخت
محکوم به زندان ابد
محکوم به شکست کردن
محکوم به نابودی
محکوم سازی
محکوم شدن
محکوم شماری
محکوم شمردن
محکوم شناختن
محکوم علیه
محکوم کردن
محکوم کردن با محاکمه نظامی
محکوم کردن به عذاب دوزخ
محکوم کننده
محکوم له
محکوم و زندانی شده
محکومیت
محکومیت آمیز
محکومیت ابدی
محل
محل آب خوردن جانوران
محل آدمکشی
محل آغاز مسابقه
محل آفتاب گیر
محل اتراق
محل اتصال
محل اجتماع
محل اجرای مسابقه
محل اجرای نمایش
محل اخذ رای
محل اخذ عوارض
محل ارائه نطق های سیاسی
محل استراحت بازیکنان
محل استقرار
محل اسکله ها
محل اطعام فقرا
محل اقامت
محل امن و امان
محل انبار کردن
محل انبار کردن کالا
محل انجام مسابقه
محل انجام نمایش
محل انحراف در جاده
محل انحراف راه
محل انشعاب در جاده
محل ایست و لنگر اندازی
محل ایستادن
محل بارگیری و باراندازی
محل باز دوخت شده در جامه
محل باشگاه
محل برخورد
محل برخورد آرا
محل برخورد دو راه
محل برخورد راه آهن
محل بیتوته
محل بیماری زا
محل پرورش
محل پرورش خرگوش
محل پرورش ماهی
محل پرورش و فروش درخت و گل
محل پنهان کردن
محل پیاده روی
محل تبادل نظر
محل تجمع
محل تجمع فرودگاه
محل تحصن
محل تفریح
محل تفکر
محل تقاطع
محل تقاطع راه
محل تقاطع راه آهن
محل تقاطع راه آهن و جاده
محل تلاقی
محل تلاقی دو تاق ضربی
محل تلاقی رودها
محل تمرین تیراندازی
محل توقف
محل توقف اتوبوس و تاکسی
محل توقف هنگام سفر
محل تولد
محل تولید و گسترش چیزی
محل جالب
محل جوجه کشی
محل جوشکاری شده
محل چیزی را معلوم کردن
محل حفاری
محل خرید و فروش
محل خرید و فروش کالا
محل خوشی و سعادت
محل دادرسی
محل دادگاه
محل دادن غسل تعمید
محل دادوستد
محل درد و رنج جسمی و روحی
محل دو شاخگی
محل دوراهی
محل دیدپذیر
محل دیدنی
محل ذوب
محل رفو شده جامه
محل روی دادن تخیلی
محل روی دادن واقعی
محل روی هم افتادگی
محل رویایی
محل رویداد داستان
محل رویش هرچیز
محل زندگی
محل زندگی زاهد گوشه نشین
محل سائیدگی در کف اتاق
محل ساییدگی در کفش
محل سرایندگان
محل سکونت
محل شروع
محل شستن اتومبیل
محل شلوغ و پر سر و صدا
محل صندوق آرا
محل عبور
محل عرق خوری
محل عیش و عشرت
محل فروریزی کوه
محل فروریزی معدن
محل فروش
محل قرارگیری
محل قرارگیری متهم در دادگاه
محل قرارگیری هرچیز
محل کار
محل کاوش های باستانی
محل کسب
محل گذاشتن پا
محل گردهمایی
محل گردهمایی قشون
محل گردهمایی کشتی ها
محل ماموریت
محل مبادله
محل مستحکم
محل مقدس
محل ملاقات
محل ملاقات در باشگاه
محل ملاقات سری
محل موقت
محل نشانه گیری و تیراندازی
محل نشستن
محل نشو و نمو
محل نگذاشتن به
محل نگهبانی
محل نگهداری
محل نگهداری دام ها
محل نگهداری سگ ها
محل نگهداری مرغ وخروس
محل نمایش روحوضی
محل و زمان دادگاه سیار
محل ورود
محل ورود در بندر
محل ورود در فرودگاه
محل ورود و خروج
محل وصول عوارض
محل وقوع
محل وقوع جنایت
محل ویژه
محل هیئت منصفه در دادگاه
محل یابی کردن
‹
1
2
...
7
8
9
10
11
12
13
...
33
34
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
malnutrition
masterful
maybe
media
deduplication
snook
bulk
directed
Japan allspice
crop up
affix
pretentious
by definition
holy grail
context
جابهجایی
تسویهحساب
متفکر
تحمل کردن
بصیر
ارتودنسی
ادعا کردن
اتاق پرو
آمدن
ترحمآمیز
بلکه
جلق
سوزش معده
زمین شناسی
روده بزرگ