جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
خرید اشتراک یکساله با ٪۳۱ تخفیف
خرید اشتراک یکساله با ٪۳۱ تخفیف
خرید
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "م" (صفحه 21)
معتاد اصلاح ناپذیر
معتاد بودن به دخانیات
معتاد به
معتاد به الکل
معتاد به پرکاری
معتاد به تلویزیون
معتاد به دخانیات
معتاد به شراب
معتاد به مواد مخدر
معتاد کردن
معتاد کننده
معتاد مجدد
معتاد وابسته
معتبر
معتبر از ...
معتبر بودن
معتبر دانستن
معتبر شناختن
معتبر کردن
معتبر و قانونی کردن
معتبر و کامل
معتبرسازی
معتدل
معتدل از نظر آب و هوا
معتدل ساز
معتدل کردن
معتدل و مطبوع
معتدلانه
معتدله از نظرآب و هوا
معتذر
معترض
معترضه
معترف
معترف بودن
معترف شدن
معترفا
معتزل
معتصم
معتقد
معتقد بودن
معتقد به احضار ارواح
معتقد به تغییرات بنیادی
معتقد به خدا باوری برهانی
معتقد به عدم مقاومت
معتقد به قضا و قدر
معتقد به وحدت وجود
معتقد به همکاری جهانی
معتقد کردن
معتقد کردن با استدلال
معتقدات
معتقدان
معتقدبه
معتکف
معتمد
معتمد دانستن
معتمدانه
معتمدی
معتمدین
معتنابه
معجب
معجز
معجزه
معجزه آسا
معجل
معجلا
معجم
معجون
معجون عشق
معد
معدل
معدل گرفتن
معدن
معدن زغالسنگ
معدن زغالسنگ و تجهیزات آن
معدن سنگ
معدن شناس
معدن شناسی
معدن طلا
معدن کندن
معدن کنی کردن
معدنچی
معدنچی زغالسنگ
معدنی
معدود
معدود شدن
معدود کردن
معدودی
معدودی ار آنها
معدودی از نفرات
معدوم
معدوم سازی
معدوم شدن
معدوم شدنی
معدوم کردن
معده
معده بین
معده جانوران
معده دوم در پرندگان
معده نما
معدی
معذب
معذب از نظر وجدان
معذب بودن
معذب داشتن
معذب کردن
معذب کننده
معذرت
معذرت آمیز
معذرت خواستن
معذرت می خواهم
معذلک
معذور
معذور داشتن
معذور داشتن در پوزش خواهی
معذور داشتنی
معذور نکردنی
معذوریت
معراج
معرب
معرض
معرض صدا
معرف
معرف الارض
معرف مایه
معرف نامقید ساز
معرفت
معرفه
معرفی
معرفی شدن
معرفی کردن
معرفی کردن برای انجام کاری
معرفینامه
معرق
معرق کاری شده
معرقکاری
معرکه
معرکه گیر
معرکه گیر در سیرک ها
معرکه گیری
معرکه!
معروض
معروض داشتن
معروف
معروف بودن به
معروف به
معروف به روحی
معروف سازی
معروف کردن
معروفه
معروفیت
معزز
معزز کردن
معزول
معزول سازی
معزول کردن
معزی الیه
معزی الیها
معسر
معشر
معشوق
معشوق را ول کردن
معشوق سابق
معشوقه
معشوقه را ول کردن
معصره
معصوم
معصومانه
معصومه
معصومیت
معصیت
معصیت آمیز
معصیت دار
معصیت صغیره
معصیت کردن
معضل
معضلات
معطر
معطر کردن
معطل
معطل کردن
معطلی
معطوف
معطوف شدن
معطوف شدن توجه
معطوف شدن نگاه
معطوف کردن
معطوف کردن توجه
معطوف کردن نگاه
معطوفا
معظم
معظم له
معفو
معفو داشتن
معقود
معقوده
معقول
معقول و منقول
معقول و وارسته کردن
معقولات
معقولانه
معکوس
معکوس شدن
معکوس عمل کردن
معکوس کردن
معکوس کردنی
معکوسا
معلق
معلق بودن
معلق زن
معلق شدن
معلق کردن
معلق ماندن
معلقی
معلم
معلم اخلاق
معلم بی مروت
معلم خصوصی
معلم سر خانه
معلم عرفان
معلم مدرسه
معلم ملانقطی
معلمان دانشکده
معلمان مدرسه
معلمه
معلمه سرخانه
معلمی
معلمی کردن
معلول
معلول کردن
معلولیت
معلوم
معلوم به طور کامل
معلوم شدن
معلوم شدن در عمل
معلوم کردن
معلوم کردن به طور دقیق
معلوم کردن حدود چیزی
معلوم کردن حدود و ثغور چیزی
معلوم کردنی
معلوم کننده
معلوم نشدنی
معلوم و مشخص
معلومات
معلومات مسئله
معلی
معما
معما نما
معماآمیز
معمار
معمار ساز
معماری
معماری رومانسک
معماری محوطه سازی
معماسان
معمای پر دردسر
معمای چینی
معمای مصور
معمایی
معمر
معمم
معمور
معمور کردن
معمول
معمول به
معمولا
معمولی
معمولی بودن
معنا
معنا شناختی
معناشناس
معناشناسی
معنایی
معنعن
معنوی
معنویت
معنی
معنی اصلی
معنی ثانوی
معنی دادن
معنی دار
معنی داشتن
معنی زیرین
معنی صریح
معنی صریح دادن
معنی ضمنی
معنی ضمنی داشتن
معنی فرعی و ظریف
معنی کردن
معنی کردنی
معنی کلی
معنی کننده
معنی نکردنی
معوج
معوض
معوق
معوق سازی
معوق کردن
معوقه
معومعو
معومعو کردن
‹
1
2
...
18
19
20
21
22
23
24
...
33
34
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
previous
primarily
primeval
prizer
proactive
productively
promptly
prosperity
protracted
prudence
public servant
pull apart
pushpin
purulent
parrot
سلیم
سرمایهگذاری
پیچومهره کردن
حصین
چرخوفلک
چرخخیاطی
کالسکهی بچه
قاقا لیلی
لک پوست بدن
مانا
مبین
موکل
منویات
محروم
لوده