آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Inning

ˈɪnɪŋ ˈɪnɪŋ

معنی inning | جمله با inning

noun

زمین بازیافته (از دریا یا مرداب)، تصدی، ورود، نوبت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

The elections gave him his new innings.

انتخابات دوران کامروایی او را تجدید کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد inning

  1. noun a limited, often assigned period of activity, duty, or opportunity.
    Synonyms:
    time period spell turn shift session stretch bout stint tour watch trick hitch go chance to bat heat frame stanza

ارجاع به لغت inning

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inning» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/inning

لغات نزدیک inning

پیشنهاد بهبود معانی