امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Vice

vaɪs vaɪs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    viced
  • شکل سوم:

    viced
  • سوم‌شخص مفرد:

    vices
  • وجه وصفی حال:

    vicing
  • شکل جمع:

    vices

توضیحات

همچنین در معنای اول می‌توان از -vice به‌جای vice استفاده کرد.

همچنین در معنای چهارم می‌توان از vise به‌جای vice استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

prefix preposition
نایب، معاون، قائم‌مقام

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- She was appointed as vice chair of the committee.
- او به‌عنوان نایب رئیس کمیته منصوب شد.
- The vice principal organized the school's fundraising event.
- معاون مدیربرنامه‌ی جمع‌آوری کمک‌های مالی مدرسه را درست کرد.
noun countable uncountable C2
رذیلت، عادت بد، اخلاق زشت، رفتار غیراخلاقی
- the vices and virtues of each human being
- رذایل و فضایل هر انسان
- the vice of overeating
- عادت بد پرخوری
noun uncountable C1
فساد، فساد اخلاقی، جرایم اخلاقی
- Gambling and addiction are two of the vices of the natives.
- قماربازی و اعتیاد دو جرایم اخلاقی بومیان هستند.
- She dedicated her life to helping those trapped in a cycle of vice and addiction.
- او زندگی خود را وقف کمک به کسانی کرد که در چرخه‌ی فساد و اعتیاد گرفتار شده بودند.
noun countable
انگلیسی بریتانیایی گیره‌ی رومیزی (به‌منظور نگه داشتن قطعات فلزی در جای خود برای انجام عملیات مختلفی مانند برش، جوشکاری، سوراخ‌کاری و پرداخت کاربرد دارد)
- The carpenter used a sturdy vice to secure the wood while cutting.
- نجار هنگام برش از گیره‌ی رومیزی محکمی برای محکم کردن چوب استفاده کرد.
- She tightened the vice to hold the metal piece in place for welding.
- او گیره‌ی رومیزی را سفت کرد تا قطعه‌ی فلزی را برای جوشکاری در جای خود نگه دارد.
noun countable uncountable
نقص، نقطه‌ضعف، عیب
- She struggled to overcome her vice of procrastination.
- او برای غلبه بر نقطه‌ضعفش برای به تعویق انداختن کار تلاش کرد.
- Many people consider gluttony a vice that should be avoided.
- بسیاری از مردم پرخوری را عیبی می‌دانند که باید از آن اجتناب کرد.
noun countable uncountable
عیب بدنی، نقص جسمی
- Each vice tells a story of resilience and individuality.
- هر نقص جسمی داستانی از تاب‌آوری و وجه تمایز را بیان می‌کند.
- They chose to embrace their vice instead of hiding it away.
- آن‌ها ترجیح دادند به‌جای پنهان کردن عیب بدنی، آن را بپذیرند.
noun countable
دلقک، لوده
- The vice danced around the stage, mocking the audience with its antics.
- دلقک در اطراف صحنه می‌رقصید و تماشاگران را با مزخرفات خود به سخره می‌گرفت.
- With a mischievous grin, the vice brought laughter to the serious play.
- با پوزخندی شیطنت‌آمیز، دلقک خنده را به بازی جدی آورد.
noun countable uncountable
کار جنسی، تن‌فروشی، فاحشه‌گری (در ازای دریافت پول)
- Many people struggle with the vice in urban areas.
- بسیاری از مردم با تن‌فروشی در مناطق شهری دست‌وپنجه نرم می‌کنند.
- She sought to escape the vice that had consumed her for years.
- او در پی فرار از کار جنسی بود که سال‌ها او را درگیر کرده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد vice

  1. noun bad habit; sin
    Synonyms:
    carnality corruption debasement debauchery decay degeneracy depravity evil evildoing ill immorality indecency iniquity lechery lewdness libidinousness licentiousness looseness lubricity lust maleficence malignance offense perversion profligacy rot sensuality squalor transgression trespass venality wickedness wrong
    Antonyms:
    good point propriety virtue
  1. noun weakness
    Synonyms:
    blemish defect demerit failing fault flaw foible frailty imperfection mar shortcoming weak point
    Antonyms:
    good point strength

ارجاع به لغت vice

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «vice» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ بهمن ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/vice

لغات نزدیک vice

پیشنهاد بهبود معانی