امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Yardstick

ˈjɑːrdstɪk ˈjɑːdˌstɪk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
معیار، مقیاس، ملاک، سنگ محک، میزان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Education is often seen as the yardstick for social mobility and personal growth.
- آموزش اغلب به‌عنوان معیاری برای تحرک اجتماعی و رشد فردی در نظر گرفته می‌شود.
- The yardstick for measuring a company's success is its annual revenue.
- ملاک سنجش موفقیت یک شرکت، درآمد سالانه‌ی آن است.
noun countable
چوب ذرع، خط‌کش یا چوب مدرج به طول یک‌یارد
- The carpenter measured the length of the board using a yardstick.
- نجار طول تخته را با استفاده از یک چوب ذرع اندازه‌گیری کرد.
- She used a yardstick to measure the height of her sunflowers.
- او از چوب مدرجی برای اندازه‌گیری قد گل‌های آفتابگردانش استفاده کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد yardstick

  1. noun gauge
    Synonyms: barometer, basis, benchmark, criterion, example, guide, guideline, indicator, mark, measure, meter, model, norm, rule, sample, scale, standard, tape measure, test

ارجاع به لغت yardstick

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «yardstick» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/yardstick

لغات نزدیک yardstick

پیشنهاد بهبود معانی