جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
خرید اشتراک یکساله با ٪۳۱ تخفیف
خرید اشتراک یکساله با ٪۳۱ تخفیف
خرید
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "خ" (صفحه 11)
خوش سیما
خوش سیمایی
خوش سینه
خوش شانس
خوش شانسی
خوش شگون
خوش صحبت
خوش صحبت و جذاب
خوش صدا
خوش صدایی
خوش طالع
خوش طبع
خوش طبعی
خوش طرح
خوش طعم
خوش طعمی
خوش طینت
خوش ظاهر
خوش ظاهر و بد باطن
خوش ظاهر و کم ارزش
خوش ظاهری
خوش عکس
خوش فام
خوش فکر
خوش فهم
خوش قامت
خوش قد و بالا
خوش قدم
خوش قریحه
خوش قلب
خوش قلبی
خوش قلق
خوش قلم
خوش قواره
خوش قول
خوش قولی
خوش قیافگی
خوش قیافه
خوش کار
خوش کردار
خوش گذران
خوش گذراندن
خوش گذرانی
خوش گذرانی کردن
خوش گذشت
خوش گمانی
خوش گوشت
خوش لباس
خوش لباس و زنده دل
خوش لباسی
خوش لهجه
خوش محضر
خوش مزگی
خوش مزه
خوش مشرب
خوش مشربی
خوش معاشرت
خوش معاشرتی
خوش معاملگی
خوش معامله
خوش منظر
خوش منظره
خوش منظره بودن
خوش می گذرد
خوش نداشتن
خوش نژاد
خوش نشین
خوش نقش
خوش نما
خوش نمک
خوش نوا
خوش نهاد
خوش نیامدن
خوش نیت
خوش و بش
خوش و بش کردن
خوش و خرم
خوش وعده
خوش هوا
خوش هیکل
خوش هیکل و خواستنی
خوش هیکلی
خوش یمن
خوشا
خوشاب
خوشاب کردن
خوشامد
خوشامد گفتن
خوشامد گو
خوشامدگویی
خوشایش
خوشایند
خوشایند ساختن
خوشایند کردن
خوشایند و ناخوشایند
خوشایندی
خوشبخت
خوشبخت شدن
خوشبختانه
خوشبختی
خوشبختی آور
خوشبختی دروغین
خوشبو
خوشبو ساز
خوشبوی
خوشبینانه
خوشبینه
خوشبینی گرایی
خوشحال
خوشحالانه
خوشحالی و لذت
خوشخوان
خوشخوانی
خوشخوانی کردن
خوشخویی
خوشدلی
خوشرو
خوشرویی
خوشکامساز
خوشگل
خوشگل ترین زن
خوشگل کردن
خوشگلی
خوشگوار
خوشمزگی
خوشمزگی کردن
خوشمزه تر کردن
خوشنام
خوشنامی
خوشنوازی
خوشنود
خوشنود کردن
خوشنودی
خوشنویس
خوشنویسی
خوشوا زدن
خوشوقت
خوشوقت بودن
خوشوقت شدن
خوشوقت کردن
خوشوقتی
خوشه
خوشه انگور
خوشه ای
خوشه برچیدن
خوشه چین
خوشه چینی
خوشه چینی کردن
خوشه دار
خوشه شدن
خوشه کردن
خوشه کوچک
خوشه گوبیزه
خوشی
خوشی کامل
خوشی کردن
خوشی ناشایسته
خوشیدن
خوض
خوف
خوف انگیز
خوف داشتن
خوفناک
خوفناکی
خوک
خوک آبی
خوک پرواری
خوک جاده
خوک چران
خوک خاکی
خوک خرطوم دار
خوک دریایی
خوک ران
خوک سانی
خوک شیرخوار
خوک صفت
خوک صفتی
خوک طبع
خوک ماده
خوک ماده بالغ
خوک مانند
خوک ماهی
خوک نر اخته نشده
خوک وارانه
خوک وحشی
خوکچه
خوکچه هندی
خوکدان
خوکدانی
خوکسان
خوکوار
خوکوال
خوکی
خوگرفته
خوگیری
خول زغن
خولان
خولنجان
خون
خون آبسان
خون آشام
خون آلود
خون آلود کردن
خون آماس شدن
خون آمدن
خون آمو
خون افتادن
خون ایستان
خون بند
خون بندآور
خون بندی
خون بها
خون تازه
خون تراو
خون تراوی
خون جمع شدن در بخشی از بدن
خون دل
خون دماغ
خون دماغ شدن
خون رنگ
خون رنگیزه
خون روش
خون روش داشتن
خون روی
خون ریزش
خون شار
خون شناس
خون شناسی
خون فشان
خون گرفتن
خون گرفته
خون لازم برای زنده ماندن
خون لخته شده
خون مانند
خون مردگی
خوناب
خونابه
خونابی
خونبار
خونچنگار
خونخوار
خونخوار شدن
خونخوار کردن
خونخواری
خونخواه
خونخواهی
خونخواهی کردن
خوندار
خونرنگزا
خونروش داشتن
خونریزی
خونریزی از بینی
خونریزی داشتن
خونریزی کردن
خونریزی مغزی
خونسرد
خونسرد بودن
خونسرد در مقابل مصایب
خونسرد و خوش سلوک
خونسردانه
خونسردی
خونسردی خود را از دست دادن
خونسردی در خطر
خونسردی و سنگینی
خونش به گردن ما
خونگرم
خونگرمی
خونگیری کردن
خونی
خونی کردن
خونین
خونین بودن
خونین و مالین
خوه
خوی
خوی آور
خوی آوردن
خوی انگیز
خوی جایگزین شده
خوی ریشه گرفته
خوی زنانه
خوی ساز
خوی شاوند سببی
خوی کردن
خوی گیری
خوی ویژه
خویاندن
خوید
خویش
خویش آمیزانه
خویش فرما
خویش فرمائی
خویش کاری
خویش کامگی
خویشان
خویشاوند
خویشاوند پیوندی
خویشاوند پیوندی کردن
خویشاوند جنبی
خویشاوند سببی
‹
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
12
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
zaftig
yup
yuk
yourself
yep
wreckage
wreak havoc
wormy
workbench
woeful
woe
within
why not
we
WBU
تراس
بیماری
تلویزیون
جبران کردن
دنده
دخترعمه
دقیق
دیوانه
تختخواب
زالزالک
رعایت کردن
زگیل
سال کبیسه
سرب
سرنگ