جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
با خرید اشتراک یکسالهی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "خ" (صفحه 5)
خروج
خروج از خط
خروج از مرکز
خروج بازیگر از صحنه
خروج چشم
خروج سیبک
خروج قوم یهود از مصر
خروجی
خروجی اتوبان
خروجی چاپی
خروخر
خروس
خروس اخته
خروس بانگ زن
خروس جنگلی
خروس جنگی
خروس قندی
خروس کولی
خروس مابانه
خروس وزن
خروسچه
خروسک
خروسه
خروش
خروش برآوردن
خروش سگ و غرش
خروشان
خروشان کردن
خروشان گفتن
خروشان و جوشان
خروشاندن با شدت و مداومت
خروشیدن
خروشیدن از خشم
خروشیدن از شدت درد
خروشیدن با دندان های نمایان
خروهک
خره
خره گرفتن
خره مانند
خری
خریت
خرید
خرید اقساطی
خرید تهدیدآمیز
خرید جنس خوب و ارزان
خرید رفتن
خرید سهام دیگران
خرید سهام شرکت توسط خود شرکت
خرید سهام یک شرکت
خرید کالا
خرید کالا از منابع خارج از کشور
خرید کالا از منابع ناوابسته به اتحادیه های کارگری
خرید کردن
خرید نقدی و حمل به وسیله ی مشتری
خرید و فروش
خرید و فروش اسب
خرید و فروش به طور غیرقانونی
خرید و فروش کردن
خرید و فروش کردن بلیط سینما و غیره سودبری فوری
خرید و فروش کردن زمین
خرید و فروش کردن سهام
خرید و فروش کننده
خرید و فروش مناصب و مشاغل مذهبی
خریدار
خریدار داشتن
خریدار عمده
خریدار کلنگی
خریدار ندارد
خریداران
خریداری
خریداری کردن
خریدستان
خریدن
خریدن اشخاص با پول
خریدن و با قیمت بیشتر فروختن
خریدنی
خریدنی فقط با نسخه
خریده
خریش
خریطه
خریفی
خز
خز آذین
خز پوش
خز پوشیده
خز چین چیلا
خز حیوان
خز خرس
خز دار
خز دله ی ماهی خوار
خز راسوی گندناک
خز راکون
خز روباه
خز ساز
خز سمور
خز سمور آبی
خز سنجاب
خز سیل
خز فروش
خز فروشی
خز قاقم
خز گردن
خز مانند
خز مانندی
خز موش آبی
خز موش کور
خزان
خزان شدن
خزانگر
خزانه
خزانه اسناد و مدارک
خزانه اوراق بهادار
خزانه دار
خزانه داری
خزانه داری کل
خزانه غیب
خزانه کردن
خزانی
خزخرگوش
خزدار
خزدست
خزر
خزش
خزف
خزف ریزه
خزنده
خزنده شناس
خزنده شناسی
خزوک
خزه
خزه شناس
خزه شناسی
خزه کشی
خزه گرفته
خزه مانند
خزه مردابی
خزی
خزیدن
خزیدن با شتاب
خزیدن گیاه
خزیده
خزین
خزینه
خس
خس پرور
خس خس
خس خس دار
خس خس کردن
خس خس کنان
خس خس کنان گفتن
خس خسو
خس خسی
خس سه کله
خس و خاشاک
خسارات
خسارت
خسارت آمیز
خسارت دادن
خسارت دیدن
خسارت قابل طرح در دادگاه
خسارت ناشی از شکستگی
خساست
خساست به خرج دادن
خساست کردن
خسباندن
خسبانیدن
خسبش
خسبیدن
خسپاندن تخم
خسپاندن ترکیزه
خسپانگر
خسپش
خست
خست کردن
خستر
خستر لاک زا
خستران انگلی
خسترسان
خستگی
خستگی چشم
خستگی ناپذیر
خستگی ناپذیری
خستن
خستو
خستو شدن
خستوانه
خستوگاه
خستوگر
خستویی
خسته
خسته پای
خسته روان
خسته روانی
خسته شدن
خسته کردن
خسته کردن خود
خسته کنندگی
خسته کننده
خسته و بی حال
خسته و مرده
خسران
خسرو
خسروانی
خسروی
خسک
خسوف
خسوف چنبری
خسوف کردن
خسیس
خسیسانه
خش
خش خش
خش خش کردن
خش خش کردن در اثر سایش
خش داری
خش و خش
خشاب
خشایار شاه
خشایارشا
خشت
خشت پخته
خشت خام
خشت خشتی
خشت زن
خشت مالی
خشتک
خشتک شلوار
خشتمال
خشتی
خشخاش
خشخاشی
خشک
خشک افتادن
خشک افتاده
خشک انداختن
خشک اندیش
خشک اندیشانه
خشک اندیشی
خشک اندیشی کردن
خشک ترین
خشک خشک
خشک دست
خشک ریشه
خشک زدن در جای خود
خشک ساز
خشک سازی
خشک شدگی
خشک شدن
خشک شدن کامل
خشک شویی کردن
خشک کردن
خشک کردن با حوله
خشک کردن با مالیدن پارچه
خشک کردن کامل
خشک کردن گیسو با سشوار
خشک کن
خشک کن چرخان
خشک کن گاه
خشک کننده
خشک مغز
خشک مقدس
خشک نشده
خشک و بی روح
خشک و بیروح
خشک و پلاسیده
خشک و چروکیده کردن در اثر حرارت
خشک و چروکیده کردن در اثر سرما
خشک و خالی
خشک و رسمی
خشک و سفت شدن
خشک و مبادی آداب
خشک و مقرراتی
خشک و نا دوست وار
خشکانج
خشکاندن
خشکاندن با حرارت
خشکاندن کامل
خشکانده در آفتاب
خشکبار
خشکسار
خشکسال
خشکسالی
خشکنای
خشکنای حنجره
خشکه
خشکه بار
خشکه عبارت
خشکه مقدس
خشکه مقدسی
خشکی
خشکی زدن
خشکی شدن
خشکیدگی پوست
خشکیدن
خشکیدن کامل
خشکیده
خشل
خشم
خشم آلود
خشم آمیز
‹
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
12
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
حاشاپذیر
حرف ربط همپایه
حرق
حرکت کردن با زحمت
حرکت کردن باخشونت
حساب شدنی
حشیشه البرق
حفظ کردن از حرارت
حق الامتیاز نفت
حق به جانب کردن
حقیرشماری
حلقاویز کردن
حلقه پیستون
حمام کردن
حمله متقابل
حوزه فرعی
حکم اتهام
حکم تملک موقت
حکم کردن از پیش
حکمت ارسطو
حیران کردن
حیفا
حیوان ابرش
حیوانی کردن
حلقه زینتی
حس باصره
حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی