جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
خرید اشتراک یکساله با ٪۳۱ تخفیف
خرید اشتراک یکساله با ٪۳۱ تخفیف
خرید
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "پ" (صفحه 18)
پیش آوردن
پیش آهنگ در گله احشام
پیش آیند
پیش اتاقی
پیش احتراق
پیش از
پیش از انتظار
پیش از این
پیش از جنگ
پیش از چیز دیگری روی دادن
پیش از دیگری مردن
پیش از زناشویی
پیش از موقع
پیش از نیمروز
پیش از وقت
پیش از همه
پیش ازظهر
پیش افت
پیش افت کردن
پیش افکن
پیش افکن روباز
پیش افکن کردن با پروژکتور
پیش افکن مرکاتور
پیش افکند
پیش افکند کردن
پیش افکنی
پیش الگو
پیش انداختن موعد چیزی
پیش اندیش
پیش اندیشی
پیش انگاردن
پیش انگاشت
پیش انگاشتن
پیش انگیز
پیش انگیز کردن
پیش ایستانه ای
پیش بخاری
پیش بر
پیش بردن
پیش بند
پیش بند سه گوش
پیش بند کودک
پیش بندی
پیش بودن از
پیش بها
پیش بین
پیش بینانه
پیش بینی
پیش بینی پذیر
پیش بینی پذیری
پیش بینی شده
پیش بینی کردن
پیش بینی کردن چیزهای بد
پیش بینی کننده
پیش بینی نشده
پیش بینی نشده در قانون
پیش بینی وضع اقتصاد
پیش بینی وضع هوا
پیش پا افتادگی
پیش پا افتاده
پیش پاشنه
پیش پای
پیش پایانی
پیش پخته
پیش پرداخت
پیش پرداخت شده
پیش پرداخت کردن
پیش پرداخت کردن پول
پیش پرداخته
پیش پرده
پیش پندار
پیش پنداره
پیش پنداشت
پیش پنداشت کردن
پیش پوست
پیش تاریخ
پیش تاریخی
پیش تخته
پیش ترین
پیش جوابی
پیش جوابی کردن
پیش جهش
پیش جهیدن با شمشیر
پیش چش
پیش چنگاری
پیش چین
پیش خانه
پیش خرید
پیش خواستاری
پیش خواهی
پیش خود خندیدن
پیش خود فکر کردن
پیش خوراک
پیش خوراک ایتالیایی
پیش دامن
پیش دانشگاهی
پیش دانی
پیش دانی کردن
پیش دبستانی
پیش در آمد
پیش درآمد
پیش درآمد فی البداهه
پیش دریابی
پیش دریابی کردن
پیش دست
پیش دستی
پیش دستی در حمله
پیش دستی کردن
پیش دشته
پیش دکل
پیش دوخته
پیش دیرک
پیش رافائلی
پیش راندن
پیش راندن با پارو
پیش راندن با پاروی سبک
پیش رانش
پیش رانشگر
پیش رانشی
پیش رس
پیش روند
پیش رونده
پیش ریخته
پیش زایشی
پیش زایمانی
پیش زمینه
پیش زی
پیش ساحل
پیش ساخت کردن
پیش ساخته
پیش سازی
پیش سامه
پیش سنجی
پیش سوزی
پیش سوی
پیش سینه
پیش شرط
پیش شرطی کردن
پیش شماره
پیش شناخت
پیش صحنه
پیش غذا
پیش فاکتور
پیش فراهم کردن
پیش فروش
پیش فشانی
پیش فنگ
پیش فنگ کردن
پیش قراول
پیش قسط
پیش قسط دادن
پیش قطار
پیش کابین
پیش کاهش
پیش کاهی کردن برات
پیش کاهی کردن سفته
پیش کران
پیش کرانه
پیش کرایه
پیش کرسی
پیش کسوت
پیش کشیدن
پیش کشیدن حرف تازه
پیش کشیدن مطلب
پیش کشیدن موضوع
پیش کلمب
پیش کوچ
پیش گذاشت
پیش گذاشت کردن
پیش گرفتن شغل و حرفه
پیش گزین کردن
پیش گزین نشده
پیش گزینی
پیش گوار کردن
پیش گونه
پیش لتگی
پیش ماهانگی
پیش مرگ شدن
پیش مزد
پیش مزه
پیش نخستی
پیش نشین در پارلمان انگلیس
پیش نقش
پیش نقش کشیدن
پیش نگرانه
پیش نگری کردن
پیش نماز
پیش نمایش
پیش نمونه
پیش نوازش
پیش نویس
پیش نویس قرارداد
پیش نویس کردن
پیش نویس معاهده
پیش نیاز
پیش نیازها
پیش واژه
پیش هستن
پیش هشدار دادن از
پیش-
پیشا
پیشاب
پیشاب آور
پیشاب دان
پیشاب دان در اتاق بیماران
پیشاب راه
پیشاب سنج
پیشاب سنجی
پیشاب شناسی
پیشاب کردن
پیشاب نای
پیشابدان
پیشابراه
پیشابراه شناس
پیشابراه شناسی
پیشابرایی
پیشابگاه در مستراح
پیشابی
پیشاپیش
پیشاپیش رفتن
پیشاصنعتی
پیشاگاه
پیشاگاهی
پیشاگاهی از چیز بد
پیشاگاهی دادن
پیشاگهی
پیشامد
پیشامد غیرمترقبه
پیشامد کردن
پیشامدگی
پیشامدگی تاقچه مانند
پیشامدگی شیروانی
پیشامدن ناگهانی
پیشامدوار
پیشامده
پیشامدی
پیشامدین
پیشانی
پیشانی بر خاک مالیدن
پیشانی بر زمین نهادن
پیشانی بند
پیشانی به خاک مالیدن
پیشانی را پر آژنگ کردن
پیشانی گشاده
پیشانی نوشت
پیشاور
پیشاهنگ
پیشاهنگ دختر
پیشاهنگی
پیشاهنگی پسران
پیشایند
پیشایندی
پیشبرد
پیشتاب
پیشتابی
پیشتاز
پیشتاز بودن
پیشتازی
پیشتر
پیشتر بودن
پیشتر بودن از
پیشتر رفتن
پیشترها
پیشخان
پیشخدمت
پیشخدمت بار
پیشخدمت میخانه
پیشخدمتی
پیشخدمتی کردن
پیشخوان آشپزخانه
پیشخوان دار
پیشخوان دکان
پیشخور
پیشدادی
پیشداوری
پیشداوری کردن
پیشدستانه
پیشران
پیشرانی
پیشرفت
پیشرفت داشتن
پیشرفت کردن
پیشرفت گرای
پیشرفت گرایی
پیشرفت گریز
پیشرفت مجدد
پیشرفت مهم در مذاکرات
پیشرفت نکرده
پیشرفتگی
پیشرفتن
پیشرفتن با سختی
پیشرفتن پیوسته
پیشرفته
پیشرفته تر از سن خود
پیشرفته ترین
پیشرفته شدن
پیشرفته کردن
پیشرو
پیشرو اسم
پیشروی
‹
1
2
...
11
12
13
14
15
16
17
18
19
20
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
commendable
commerce
committed
community service
compatriot
complain of pain
completely different
complicity
conceited
conceivable
confidentiality
confidentially
supernaturally
sleepless
sleepyhead
لامپ
پارو
کارآموزی
کبریت
کارآمد
کاملا
گرم
کتیرا
لباسکار
لباسزیر
لبشکری
لوزه
لیسیدن
قیف
ماش