جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
با خرید اشتراک یکسالهی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "پ" (صفحه 19)
پیشابگاه در مستراح
پیشابی
پیشاپیش
پیشاپیش رفتن
پیشاصنعتی
پیشاگاه
پیشاگاهی
پیشاگاهی از چیز بد
پیشاگاهی دادن
پیشاگهی
پیشامد
پیشامد غیرمترقبه
پیشامد کردن
پیشامدگی
پیشامدگی تاقچه مانند
پیشامدگی شیروانی
پیشامدن ناگهانی
پیشامدوار
پیشامده
پیشامدی
پیشامدین
پیشانی
پیشانی بر خاک مالیدن
پیشانی بر زمین نهادن
پیشانی بند
پیشانی به خاک مالیدن
پیشانی را پر آژنگ کردن
پیشانی گشاده
پیشانی نوشت
پیشاور
پیشاهنگ
پیشاهنگ دختر
پیشاهنگی
پیشاهنگی پسران
پیشایند
پیشایندی
پیشبرد
پیشتاب
پیشتابی
پیشتاز
پیشتاز بودن
پیشتازی
پیشتر
پیشتر بودن
پیشتر بودن از
پیشتر رفتن
پیشترها
پیشخدمت
پیشخدمت بار
پیشخدمت میخانه
پیشخدمتی
پیشخدمتی کردن
پیشخوان
پیشخوان آشپزخانه
پیشخوان اجناس حراجی در برخی فروشگاه های بزرگ
پیشخوان دار
پیشخوان دکان
پیشخوان ویژه مشروبات و تنقلات
پیشخور
پیشدادی
پیشداوری
پیشداوری کردن
پیشدستانه
پیشران
پیشرانی
پیشرفت
پیشرفت داشتن
پیشرفت کردن
پیشرفت کردن در جهت مخالف چیزی
پیشرفت گرای
پیشرفت گرایی
پیشرفت گریز
پیشرفت مجدد
پیشرفت مهم در مذاکرات
پیشرفت نکرده
پیشرفتگی
پیشرفتن
پیشرفتن با سختی
پیشرفتن پیوسته
پیشرفته
پیشرفته از نظر فکری و فرهنگی
پیشرفته تر از سن خود
پیشرفته ترین
پیشرفته شدن
پیشرفته کردن
پیشرو
پیشرو اسم
پیشروی
پیشروی کردن
پیشروی گرای
پیشزاد
پیشقدم
پیشقدم شدن
پیشقدمانه
پیشقدمی
پیشقراول
پیشقراول اعتصاب بودن
پیشکار
پیشکار دارایی استان
پیشکردی
پیشکسوتی
پیشکش
پیشکش کردن
پیشکشی
پیشکی
پیشکی دادن
پیشگام
پیشگام اعتصاب
پیشگام بودن
پیشگام در گله احشام
پیشگام شدن
پیشگام نوازندگان
پیشگامی
پیشگامی کردن
پیشگانی
پیشگاه
پیشگذار
پیشگذارد
پیشگرا شدگی
پیشگرای
پیشگرای کردن
پیشگرایی
پیشگرفت
پیشگرفت شده
پیشگزین
پیشگفتار
پیشگفتار نوشتن
پیشگفتاری
پیشگو
پیشگویانه
پیشگویی
پیشگویی کردن
پیشگویی کردن از روی نشانه ها
پیشگویی کردن تحت الهام
پیشگویی کننده
پیشگیر
پیشگیرانه
پیشگیری
پیشگیری کردن
پیشگیری کردن از موعد چیزی
پیشمرگ
پیشمونه
پیشمونه گیری
پیشنما
پیشنمایی
پیشنمایی کردن
پیشنمایی کردن از روی نشانه ها
پیشنوا
پیشنواز
پیشنهاد
پیشنهاد اصلاحی لوایح قانونی
پیشنهاد اولیه
پیشنهاد بهتری دادن
پیشنهاد پرداخت بدهی
پیشنهاد خرید دادن
پیشنهاد در جلسات و پارلمان
پیشنهاد در گردهمایی ها
پیشنهاد دهنده
پیشنهاد رسمی برای عقد قرارداد
پیشنهاد رفع بدهی
پیشنهاد فروش دادن
پیشنهاد کردن
پیشنهاد کردن برای جایزه
پیشنهاد کردن برای شغل
پیشنهاد کردن در پارلمان
پیشنهاد کردن در جلسه
پیشنهاد کردنی
پیشنهاد کسی طبق اصول پارلمانی
پیشنهاد کننده
پیشنهاد متقابل
پیشنهاد منافی عفت کردن
پیشنهاد مناقصه
پیشنهاد همخوابگی
پیشنهاد همخوابگی کردن
پیشنهادی
پیشوا
پیشواز رفتن
پیشوایانه
پیشوایی
پیشوایی کردن
پیشوند
پیشوند افزودن
پیشونددار کردن
پیشه
پیشه ای
پیشه کار
پیشه کار گرایی
پیشه ور
پیشه وری
پیشی
پیشی جویی
پیشی طلب
پیشی طلبانه
پیشی گرفتن
پیشی گرفتن بر
پیشی گزینی
پیشیار
پیشیارش
پیشیاره
پیشین
پیشین ترین
پیشینگی
پیشینه
پیشینیان
پیغاره
پیغاره آمیز
پیغام
پیغام آور
پیغام بر
پیغله
پیغمبر
پیغمبر مانند
پیغمبری
پیف
پیک
پیک بودن
پیک گری
پیک نیک
پیک نیک برای کباب کردن گوشت
پیک نیک رفتن
پیکا لیلی
پیکاپ
پیکار
پیکار پرسروصدا
پیکار ستهم
پیکار سخت کردن
پیکار کردن
پیکار کننده
پیکارپرست
پیکارجوی
پیکارگاه
پیکارگر
پیکان
پیکان سر
پیکان لنگر
پیکر
پیکر بندی
پیکر تراش
پیکر نگار
پیکرتراشی
پیکرتراشی کردن
پیکرد
پیکرگیری خدا
پیکرگیری هر اندیشه به صورت انسان
پیکرگیری هر صفت به صورت انسان
پیکره
پیکره جنبانما
پیکری
پیکو
پیکولو
پیکه
پیگر
پیگرد
پیگرد پذیر
پیگرد خواهی کردن
پیگرد کردن
پیگردخواه
پیگردی
پیگمی
پیگیر
پیگیرانه
پیگیری
پیگیری کردن
پیگیری کننده
پیگیری نکردن
پیگیری و آزار کردن
پیگیری و گوشمالی شدیدتر
پیل
پیل آسایی
پیل باران
پیل پا
پیل پایه
پیل پایی
پیل پوز
پیل پیکر
پیل خشک
پیل خورشیدی
پیل دمان
پیل دندان
پیل ران
پیل نوری برقی
پیلبان
پیلتن
پیلسان
پیلسته
پیلسته دار
پیلوت آب گرم کن
پیله
پیله کردن
پیله کردن روی چیزی
پیله کرده
پیله کرم ابریشم
پیله لثه
پیله ور
پیله وری
پیله وری کردن
پیلی
پیلی پیلی
پیلی پیلی خوردن
پیلی دار کردن
‹
1
2
...
11
12
13
14
15
16
17
18
19
20
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
حاشاپذیر
حرف ربط همپایه
حرق
حرکت کردن با زحمت
حرکت کردن باخشونت
حساب شدنی
حشیشه البرق
حفظ کردن از حرارت
حق الامتیاز نفت
حق به جانب کردن
حقیرشماری
حلقاویز کردن
حلقه پیستون
حمام کردن
حمله متقابل
حوزه فرعی
حکم اتهام
حکم تملک موقت
حکم کردن از پیش
حکمت ارسطو
حیران کردن
حیفا
حیوان ابرش
حیوانی کردن
حلقه زینتی
حس باصره
حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی