گذشتهی ساده:
fuelledشکل سوم:
fuelledسومشخص مفرد:
fuelsوجه وصفی حال:
fuellingشکل جمع:
fuelsسوخت
Coal is a relatively inexpensive fuel.
زغالسنگ سوخت نسبتا ارزانی است.
This motor uses a lot of fuel.
این موتور سوخت زیادی مصرف میکند.
fossil fuels
سوختهای فسیلی
fuel for a nuclear reactor
مواد سوختی برای رآکتور اتمی
On the way, we stopped three times for fueling and rest.
برای سوختگیری و استراحت سه بار در راه توقف کردیم.
محرک
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The discovery of her husband's love letters was a fuel for her greater jealousy.
یافتن نامههای عاشقانهی شوهرش محرک حسادت شدیدتر او شد.
Music is the fuel that keeps my creativity flowing.
موسیقی محرکی است که خلاقیت من را در جریان نگه میدارد.
تحریک کردن، (آتش چیزی را) برافروختن، برانگیختن، دامن زدن
Their divorce fueled the hatred between the two families.
طلاق آنها، تنفر آن دو خانواده را برافروخت.
High wages fueled inflation.
دستمزدهای بالا به تورم دامن زد.
تجدید نیرو کردن
The coach's motivational speech fueled the team.
صحبتهای انگیزشی مربی باعث تجدید نیروی تیم شد.
The news of the promotion fueled his motivation to work harder and prove himself.
خبر ارتقاء انگیزهی او را برای تلاش بیشتر و اثبات خود تجدید کرد.
سوختگیری کردن، سوخت دادن به، سوخت رساندن
The car stopped at the gas station to fuel up.
ماشین در پمپبنزین ایستاد تا سوختگیری کند.
Before a long voyage all boats are to fuel.
پیشاز سفر طولانی همهی ناوها باید سوختگیری کنند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fuel» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fuel