آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Operational

ˌɑːpəˈreɪʃnl ˌɒpəˈreɪʃnəl

معنی operational | جمله با operational

adjective C1

قابل استفاده، مؤثر، دایر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

operational symbols

نمادهای کاربردی

Our fleet is fully operational.

ناوگان ما کاملاً آماده‌ی عملیات است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The new spaceship will be operational in one year.

سفینه‌ی جدید تا یک سال دیگر به کار خواهد افتاد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد operational

  1. adjective functional

لغات هم‌خانواده operational

ارجاع به لغت operational

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «operational» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/operational

لغات نزدیک operational

پیشنهاد بهبود معانی