گذشتهی ساده:
poredشکل سوم:
poredسومشخص مفرد:
poresوجه وصفی حال:
poringشکل جمع:
poresسوراخ ریز، منفذ، روزنه، خللوفرج، در دریای تفکر غوطهور شدن، (با over ) به مطالعه دقیق پرداختن، بادقت دیدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to pore over a book
کتابی را به دقت خواندن
a mushroom with minute little pores
قارچ با روزنههای بسیار ریز
When the weather is hot, sweat comes out of the body's pores.
در گرما عرق از منفذهای بدن خارج میشود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pore» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pore