اجداد، اصلونسب، نیاکان، ریشه، تبار
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
He's lived in New York for twenty years, but his roots are in France
بیست سالی در نیویورگ زندگی کرد اما اصلونسبش فرانسوی است.
I had forgotten my roots in Kansas.
فراموش کرده بودم که اصلونسبم کانزاسی بود.
دلبستگی، علاقه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He lived in Tulsa for a few years, but never established any roots there
چند سالی در تالسا زندگی کرد، اما هیچ دلبستگیای به آنجا پیدا نکرد.
He has no roots for there.
هیچ دلبستگیای به آنجا ندارد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «roots» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/roots