گذشتهی ساده:
shrewedسومشخص مفرد:
shrewsوجه وصفی حال:
shrewingهمچنین میتوان از shrewmouse به جای shrew استفاده کرد.
جانورشناسی حشرهخوار (پستانداری کوچک و شبیه به موش کور)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی جانورشناسی
I saw a tiny shrew darting through the tall grass in our backyard.
حشرهخوار کوچکی را دیدم که از میان چمنهای بلند حیاطخلوت ما عبور میکند.
The cat pounced on the shrew and swiftly caught it in its mouth.
گربه به حشرهخوار حمله کرد و بهسرعت آن را در دهانش گرفت.
قدیمی (زن) غرغرو، ستیزهجو، بدخلق، پتیاره، سلیطه، آکله
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The shrew at the grocery store berated the cashier for a minor mistake.
زن بدخلق در فروشگاه مواد غذایی صندوقدار را بهخاطر اشتباهی جزئی مورد سرزنش قرار داد.
My neighbor is known as the neighborhood shrew due to her constant nagging and complaints.
همسایهام بهخاطر نق زدنها و شکایتهای همیشگیاش به غرغروی محله معروف است.
فحش دادن، دشنام دادن، ناسزا گفتن، نفرین کردن، لعنت فرستادن
She shrewed a curse at him for betraying her trust.
او را بهخاطر خیانت به اعتمادش نفرین کرد.
The angry driver shrewed curses at the other car for cutting him off.
رانندهی عصبانی ماشین دیگر را بهخاطر بستن راهش دشنام داد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «shrew» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/shrew