آخرین به‌روزرسانی:

Wench

wentʃ wentʃ

معنی

noun verb - intransitive countable

قدیمی ناپسند دختر، دختر دهقان، فاحشه، دختر بازی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wench

  1. noun informal terms for a (young) woman
    Synonyms:
    woman girl female chick doll babe skirt lass dame broad bird maid damsel maiden hussy jezebel virgin unmarried woman bimbo strumpet tramp wanton whore prostitute doxy servant

ارجاع به لغت wench

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wench» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wench

لغات نزدیک wench

پیشنهاد بهبود معانی