فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Wench

wentʃ wentʃ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun verb - intransitive countable
    قدیمی ناپسند دختر، دختر دهقان، فاحشه، دختر بازی کردن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد wench

  1. noun Informal terms for a (young) woman
    Synonyms: damsel, girl, bimbo, maiden, dame, doll, skirt, chick, bird, woman, maid, virgin, female, unmarried woman, babe, doxy, hussy, jezebel, lass, broad, prostitute, servant, strumpet, tramp, wanton, whore

ارجاع به لغت wench

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wench» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wench

لغات نزدیک wench

پیشنهاد بهبود معانی