Top-level

ˈtɑːpˈlevəl ˈtɑːpˈlevəl tɒpˈlevəl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله

adjective
توسط افراد عالی‌رتبه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
adjective
افراد عالی‌رتبه، که‌بدان، بلند‌پایه (ها)
- top-level officials of the ministry
- افسران بلندپایه‌ی وزارتخانه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد top-level

  1. adjective high-ranking, important
    Synonyms: aristocratic, distinguished, esteemed, famous, first-class, foremost, four-star, front-page, grand, high-level, high-profile, high-up, honored, illustrious, leading, majestic, major-league, noble, notable, noted, noteworthy, powerful, preeminent, prominent, top-drawer, top-notch, upper-class, VIP, well-known

ارجاع به لغت top-level

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «top-level» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/top-level

لغات نزدیک top-level

پیشنهاد بهبود معانی