با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Window

ˈwɪndoʊ ˈwɪndəʊ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    windows

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A1
پنجره، روزنه، ویترین، دریچه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- a room with two large windows
- اتاقی با دو پنجره‌ی بزرگ
- a car window
- پنجره‌ی اتومبیل
- window of opportunity
- دریچه‌ی فرصت
- a window of hope
- روزنه‌ی امید
noun countable
پنجره‌ی پاکت
- The window on the envelope allowed the recipient to see the sender's name and address.
- پنجره‌ی پاکت به گیرنده این امکان را می‌داد که نام و آدرس فرستنده را ببیند.
- I could see the letter inside the envelope through the window.
- می‌توانستم نامه‌‌ی داخل پاکت را از طریق پنجره‌اش ببینم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد window

  1. noun An architectural opening for light and air
    Synonyms: bay-window, casement, fanlight, dormer, fenestration, porthole, skylight, oriel, rose-window, transom, bow-window, picture window, aperture, bay, embrasure, bow, stained-glass, dormerwindow, show-window, fenestella, fenestra, bull-s-eye, jalousie, lancet, lucarne, peephole, lunette, lunette window, oeil-de-boeuf, luthern, vitrail (both French), moucharaby_, mullioned, opening, picture, rose, ventilator, _œil-de-bœuf
  2. noun That which fills a window
    Synonyms: windowpane, lattice, shutter, glass, pane, stained-glass

ارجاع به لغت window

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «window» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/window

لغات نزدیک window

پیشنهاد بهبود معانی