جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
با خرید اشتراک یکسالهی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "ت" (صفحه 5)
تجلید
تجلیل
تجلیل بسیار کردن
تجلیل فراوان
تجلیل کردن
تجلیلی
تجمع
تجمع خون
تجمع کردن
تجمل
تجمل آمیز
تجمل دوست
تجمل زیادی
تجملات
تجملی
تجنب
تجنیس
تجویز
تجویز کردن
تجویزی
تجهیز
تجهیز کردن
تجهیزات
تجهیزات دادن
تجهیزات سرباز
تجهیزات نظامی
تجهیزات و لوازم
تجیر
تحاشی
تحاشی کردن
تحبیب
تحبیب کردن
تحبیب کننده
تحت
تحت اختیار داشتن
تحت اختیار در آوردن
تحت اختیار در آوردن سهام
تحت اختیار درآوردن کالا
تحت اختیار دولت فدرال قرار دادن
تحت اختیار گرفتن
تحت اراده خود در آوردن
تحت استیلا
تحت استیلا در آوردن
تحت الارضی
تحت البحری
تحت الجلدی
تحت الحفظ
تحت الحمایه
تحت الحنک
تحت السلاح
تحت الشعاع
تحت الشعاع قرار دادن
تحت الشعاع قراردادن یک صدا
تحت اللفظی
تحت انقیاد
تحت انقیاد در آوردن
تحت پیگرد قرار دادن
تحت تاثیر
تحت تاثیر ابهت چیزی قرار گرفتن
تحت تاثیر املاح قرار دادن
تحت تاثیر تبلیغات قرار دادن
تحت تاثیر چیزی بودن
تحت تاثیر چیزی قراردادن
تحت تاثیر طلسم ودو قرار دادن
تحت تاثیر قرار دادن
تحت تاثیر قرار دهنده
تحت تاثیر قرار گرفتن
تحت تاثیر قرار گیرنده
تحت تاثیر قرار نگرفته
تحت تاثیر قرارگیری
تحت تاثیر معتاد دیگر
تحت تاثیر مواد مخدر
تحت تاثیر نیروی مرکز گرا
تحت تاثیر نیروی مرکز گریز
تحت تاثیر یخرود قرار گرفتن
تحت تعقیب قانونی قرار دادن
تحت تعقیب قرار دادن
تحت تعقیب قراردادن
تحت تعلیم
تحت تکفل
تحت توجه
تحت توجه قرار دادن
تحت تولیت
تحت حفاظت گرفتن
تحت حکومت درآوردنی
تحت سرپرستی
تحت سرپرستی ...
تحت سرپرستی بین المللی قرار دادن
تحت سرپرستی مطران
تحت سلطه درآوردن
تحت شرایط مذکور
تحت طبع
تحت عنوان
تحت فرمان داشتن
تحت فشار قرار دادن
تحت فشار گذاشتن
تحت فشار هوا
تحت قاعده در آمدن
تحت قاعده در آوردن
تحت قید چیزی
تحت قیمومت
تحت کنترل
تحت کنترل ابزار راهنمایی
تحت کنترل در آوردن
تحت لوای فدراسیون درآوردن
تحت مراقبت قرار دادن
تحت نظارت
تحت نظارت مدیر تصفیه بودن
تحت نظام درآوردن
تحت نظر قراردهی
تحت نظر گرفتن
تحت نظر گیری
تحتانی
تحتانی ترین
تحجر
تحدب
تحدید کردن
تحدیدی
تحذیر
تحرک
تحرک بخشیدن
تحری
تحریر
تحریر آور
تحریر دادن
تحریر کردن
تحریرات
تحریری
تحریص
تحریص کردن
تحریف
تحریف آشکار
تحریف شدن
تحریف شده
تحریف کردن
تحریف متن
تحریک
تحریک آمیز
تحریک آمیزی جنسی
تحریک به عمل بد کردن
تحریک پذیر
تحریک پذیری
تحریک جنسی
تحریک جنسی کردن
تحریک شدگی
تحریک شدن
تحریک شده از نظر جنسی
تحریک کردن
تحریک کردن با جریان برق
تحریک کردن به کار احمقانه
تحریک کردن به کار بد
تحریک کردن به کارهای بد
تحریک کردن ناگهانی
تحریک کننده
تحریک نشده
تحریک و ترغیب
تحریک و تهییج کردن
تحریم
تحریم اقتصادی
تحریم شده
تحریم کردن
تحریم مشروبات الکلی
تحژیل گرفتن
تحسر
تحسین
تحسین آمیز
تحسین انگیز
تحسین انگیز بودن
تحسین بیش از حد
تحسین زیاد و گسترده
تحسین کردن
تحسین کننده
تحسین و تکریم
تحسین و تمجید
تحسین و تمجید کردن بسیار
تحصن
تحصن در جای مقدس
تحصن کردن
تحصنگاه
تحصیل
تحصیل حاصل
تحصیل ک رده
تحصیل کردن
تحصیل کردن چیزی
تحصیل کرده
تحصیل مجدد
تحصیل نکرده
تحصیلات
تحصیلدار
تحصیلی
تحفه
تحقق
تحقق بخشی
تحقق بخشیدن
تحقق پذیر
تحقق پیدا کردن
تحقق یافتن
تحقیر
تحقیر شدید و معمولا همراه با خشم
تحقیر کردن
تحقیر کردن کسی
تحقیر کننده
تحقیرآمیز
تحقیرا
تحقیرپذیر
تحقیق
تحقیق کردن
تحقیق کردن درباره صحت چیزی
تحقیقا
تحقیقی
تحکم
تحکم آمیز
تحکم کردن
تحکیم
تحکیم کردن
تحلیف
تحلیل
تحلیل انرژی
تحلیل بردن
تحلیل بردن تدریجی
تحلیل برنده
تحلیل پذیر
تحلیل تبادلی
تحلیل داده ها
تحلیل رفتن
تحلیل رفتن بافت و اندام
تحلیل رفتن بدن
تحلیل رفتنی
تحلیل گر
تحلیل موضعی
تحلیل و فساد عضلانی
تحلیلی
تحمل
تحمل پذیر
تحمل پذیرسازی
تحمل رنج
تحمل کردن
تحمل کردن تکان
تحمل ناپذیر
تحمل نکردن
تحمیل
تحمیل استخدام
تحمیل بسامدی
تحمیل دامنهای
تحمیل سازی
تحمیل شرایط کردن
تحمیل کردن
تحمیل کردن با زرنگی
تحمیل کردن خود
تحمیل کردن درد و زحمت
تحمیل کردن شرایط
تحمیل کردن ضربه
تحمیل کردن عقاید خود
تحمیل گر
تحمیل گر اخلاقی
تحمیل گری
تحمیل مالیات
تحمیل ناپذیر
تحمیل نکردن
تحمیلی
تحول
تحول آور
تحول واکه ها
تحول یافتن
تحولی
تحویل
تحویل به بیمارستان
تحویل به زندان
تحویل خانه
تحویل دادن
تحویل دادن پیام
تحویل دادن ضربه
تحویل دادن مرتبا
تحویل دادن ورقه احضار به دادگاه
تحویل دار
تحویل داری
تحویل سال
تحویل کالا در ترن
تحویل کالا روی کشتی
تحویل ناپذیر
تحیت
تحیر
تحیر آور
تخالف
تخت
تخت انداختن جوراب
تخت انداختن کفش
تخت بچه
تخت پادشاهی
تخت تاشو
تخت تاشو درکشتی و ترن
تخت جمشید
تخت خواب درکشتی و ترن
تخت دار کردن
تخت روان
تخت روان یکنفره
تخت زمین
تخت سفری
تخت سفری درکشتی و ترن
تخت شدن
‹
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
...
21
22
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
حاشاپذیر
حرف ربط همپایه
حرق
حرکت کردن با زحمت
حرکت کردن باخشونت
حساب شدنی
حشیشه البرق
حفظ کردن از حرارت
حق الامتیاز نفت
حق به جانب کردن
حقیرشماری
حلقاویز کردن
حلقه پیستون
حمام کردن
حمله متقابل
حوزه فرعی
حکم اتهام
حکم تملک موقت
حکم کردن از پیش
حکمت ارسطو
حیران کردن
حیفا
حیوان ابرش
حیوانی کردن
حلقه زینتی
حس باصره
حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی