جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
سطحبندی CEFR در فست دیکشنری
سطحبندی CEFR در فست دیکشنری
مشاهده
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
وبلاگ
پشتیبانی
خرید اشتراک
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "س" (صفحه 8)
سرحال بودن
سرحالی
سرحان
سرحد
سرحد پایان
سرحد میان دو کشور
سرحد میان دو ناحیه
سرحدمرز
سرحدی
سرحسابدار
سرحلقه
سرخ
سرخ اختر
سرخ ترسی
سرخ تیره
سرخ چرده
سرخ چشمی
سرخ چوب
سرخ خیزاب
سرخ در اثر بیماری
سرخ در اثر تب
سرخ روشن
سرخ زردفام
سرخ سرک
سرخ شدگی
سرخ شدن
سرخ شدن از شرم و غیره
سرخ شدن چهره و پوست
سرخ شدن در روغن
سرخ شدن صورت
سرخ شده از شدت گرما
سرخ فام
سرخ کردن
سرخ کردن به سرعت با کمی روغن
سرخ کردن سریع
سرخ کرده
سرخ گویچه
سرخ گیسو
سرخ گیلاسی
سرخ ماهی
سرخ مایل به آبی
سرخ مایل به زرد
سرخ مایل به قهوه ای
سرخ موی
سرخ نای
سرخ نشده از شرم
سرخ و سفید
سرخ و سفیدی
سرخ وات
سرخ واژه
سرخاب
سرخاب زدن
سرخالی
سرخانوار
سرخانه
سرخپوست
سرخپوست آپاچی
سرخپوست ازتک
سرخپوست امریکایی
سرخپوست اینویت
سرخپوست چروکی
سرخپوست شنوک
سرخپوست ناواهو
سرخپوست و اسپانیایی نژاد
سرخپوستی
سرخجه
سرخجه کاذب
سرخدار
سرخر
سرخرگ
سرخرگ زند زبرین
سرخرگ سبات
سرخرگچه
سرخرگی
سرخس
سرخس درختی
سرخک
سرخگرم
سرخلق
سرخم کردن
سرخمیده
سرخو
سرخواننده
سرخود
سرخودی
سرخور
سرخوردگی
سرخورده
سرخورده شدن
سرخورده کردن
سرخوش
سرخوش کردن
سرخوشی
سرخون
سرخی
سرخی بامداد
سرخی غروب
سرخی و طراوت پوست انسان
سرخیل
سرد
سرد داری
سرد داری کردن
سرد سوزان
سرد شدن
سرد شونده با آب
سرد کردن
سرد مزاج
سرد نسبی
سرد نگهداشتن
سرد و اخم آلود
سرد و بی احساس
سرد و بی حال
سرد و بی روح
سرد و بیروح
سرد و چسبناک
سرد و رسمی
سرد و سوز آور
سرد و عاری از احساس
سرد و علمی و غیر عاطفی
سرد و گرم چشیده
سرد و گرم روزگار را نچشیده
سرد و گرم کردن فلز
سرد و مرطوب
سرد و نامطلوب
سرداب
سردابه
سردابه کلیسا
سردار
سرداری
سردبر
سردبیر
سردبیر ارشد
سردبیر بودن
سردبیر روزنامه
سردبیری
سردبیری کردن روزنامه و مجله
سردخانه
سردخانه اجساد
سردخو
سردر
سردر ساختمان
سردر گم بودن
سردر گم کردن
سردرد
سردرد شدید
سردرد کم
سردرد ناشی از تهوع
سردرگم
سردرگم سازی
سردرگم کردن
سردرگم کننده
سردرگمی
سردساز
سردسازی
سردست
سردست گوساله
سردستگی
سردسته
سردسته تشویق کنندگان
سردسته خوانندگان کلیسا
سردسته در تیم های ورزشی
سردستی
سردستی درست کردن
سردسیر
سردکل
سردکن
سردکننده
سردم هست
سردماغ
سردماغ آوردن
سردماغی
سردمدار
سردمداری
سردوانی
سردودمان
سردودمانی
سردوشی
سردوگرم روزگار
سردوگرم نچشیده
سرده
سردی
سردی رابطه
سردی کردن
سردی و لیزی
سردیوار
سرراز
سرراست
سرراستی
سرراه
سرراه گذاشتن
سرراهی
سررسید
سررسید اوراق بهادار
سررسید شدن
سررسید قرارداد
سررسید وام
سررسیده
سررشته
سررشته حل مسئله
سررشته دار
سررشته داری
سررشته داشتن
سررشته راز
سررود
سرریزی
سرزارفتن
سرزبان ها
سرزدن
سرزدن به
سرزده
سرزده آمدن
سرزده و گستاخ وار آمدن
سرزده وارد شدن
سرزمین
سرزمین آشور
سرزمین آمیزش مردم
سرزمین ابا و اجدادی
سرزمین از نظر بازرگانی
سرزمین اسرائیل
سرزمین اصلی
سرزمین افسانه ای
سرزمین اوهام
سرزمین باتلاقی
سرزمین باستانی قوم یهود
سرزمین بایر
سرزمین بزرگ
سرزمین پردرخت
سرزمین پروس
سرزمین پریان
سرزمین پوشیده از علف
سرزمین تسخیری
سرزمین جنگلی
سرزمین حایل
سرزمین خواب و خیال
سرزمین درونی
سرزمین درونی کشور
سرزمین دور افتاده
سرزمین دیده شده از کشتی
سرزمین رویاانگیز
سرزمین سرحدی
سرزمین شگفتی ها
سرزمین شمال غربی
سرزمین شمالی
سرزمین عجایب
سرزمین فلسطین
سرزمین کشندی
سرزمین ماد
سرزمین مادری
سرزمین محصور
سرزمین مردابی
سرزمین مردگان
سرزمین مرزی
سرزمین مسطح
سرزمین مورد تسلط مشترک
سرزمین موعود
سرزمین میانگیر
سرزمین وحوش
سرزمین ویلز
سرزمین های شمال غرب
سرزمین های غرب
سرزمین یوکان
سرزمینی
سرزمینی بودن
سرزندگی
سرزنده
سرزنده بودن
سرزنده شدن
سرزنده کردن
سرزنش
سرزنش آمیز
سرزنش پذیر
سرزنش شدید
سرزنش شدید کردن
سرزنش کردن
سرزنش کردن با ملایمت
سرزنش کردن به سختی
سرزنش کردن به شدت
سرزنش ناپذیر
سرزنی
سرژ
سرژه
سرساعت
سرسام
سرسام آور
سرسبز
سرسبزی
سرسپر
سرسپردگی
سرسپرده
سرستون
سرسخت
سرسخت در عقاید
سرسختانه
سرسختی
سرسختی کردن
سرسرا
سرسره
سرسره بازی
سرسره ریل
سرسری
‹
1
2
...
5
6
7
8
9
10
11
...
18
19
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
augmentative
prosperous
prosperously
blown
regenerate
all-purpose flour
exchange pleasantries
gadzookery
gadzooks
plead
sandhill crane
in someone's eyes
edgy
hormesis
delegation
خرسندی
خشنود
خشنودی
خشنود کردن
یبوست
خلعت
خواربار
خواربار فروش
خواهی نخواهی
خواهناخواه
حجره
بچهخرگوش
بچهخرس
ته دریا
توتفرنگی وحشی