جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
خرید اشتراک یکساله با ٪۳۱ تخفیف
خرید اشتراک یکساله با ٪۳۱ تخفیف
خرید
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "س" (صفحه 2)
سازمان اسقفی
سازمان پژوهشی
سازمان تبهکاران
سازمان تروریستی
سازمان ترویج موسیقی
سازمان تله اندازی تبهکاران
سازمان جاسوسی
سازمان حزبی
سازمان خبرگزاری
سازمان خیریه
سازمان دادگستری
سازمان دادن
سازمان دار
سازمان دولتی
سازمان دهنده
سازمان سری و قانون شکن
سازمان سیاسی
سازمان فرهنگی
سازمان کشورهای امریکایی
سازمان کلیسایی هر ناحیه
سازمان محافظت
سازمان محلی
سازمان مخفی
سازمان ملل
سازمان نیافته
سازمان نیکوکاری
سازمان وحدت افریقا
سازمان های دولتی
سازمان های ملی بهداشت
سازمان هیئت مبلغین
سازمان یافتن
سازمان یافته
سازماندهی
سازماندهی کردن
سازمانگر
سازمانی
سازمند سازی
سازمند کردن
سازمندی
سازند
سازندگر
سازندگی
سازنده
سازنده اسم فعل
سازنده بام
سازنده داستان دروغین
سازنده صندلی حصیری
سازنده کلاه زنانه
سازنده وجه وصفی حال
سازنده ویسکی قاچاق
سازو
سازوار
سازوار کردن
سازواربودن
سازواره
سازواره ای
سازواره کیسه مانند
سازواری
سازوکار شناسی
سازه
سازه ای
سازه خواب
سازه شناسی
سازهای ارکستری
سازهای بادی
سازهای زهی ارکستر
سازهای ضربی
سازهای هم نوازان
سازی
ساس
ساسات
ساسات زدن
ساسات گرفتن
ساسکاتون
ساسون
ساطع
ساطع از خورشید
ساطع شدگی
ساطع شدن
ساطع شدن از
ساطع کردن
ساطع کننده
ساطور
ساطور زدن
ساطور کاری کردن
ساعات آغاز به کار
ساعات اداری
ساعات اوج
ساعات اول صبح
ساعات پر بیننده
ساعات پر شنونده
ساعات حداکثر مصرف
ساعات شلوغی
ساعات کار
ساعات کار تغییرپذیر
ساعات کار روزانه
ساعات کار مدرسه
ساعت
ساعت آبی
ساعت آفتابی
ساعت به ساعت
ساعت پا ملخ
ساعت پادنگ
ساعت تابستانی
ساعت تخلیه اتاق
ساعت تنفس
ساعت جیبی
ساعت خواب و برخاستن
ساعت دار
ساعت درس
ساعت دسته کوک
ساعت دوازده در روز
ساعت دیواری
ساعت راه است تا
ساعت ریگی
ساعت زنگدار
ساعت زنگی
ساعت زیستی
ساعت ساز
ساعت سازی
ساعت سو
ساعت سیلندر
ساعت شکاری
ساعت شمار
ساعت شماطه ای
ساعت شماطه دار
ساعت شنی
ساعت صفر
ساعت طلا
ساعت قدی
ساعت کار
ساعت کار در هفته
ساعت کارت زنی
ساعت کوکو
ساعت مچی
ساعت منع عبور و مرور
ساعت وقت نگهدار در آزمایش
ساعت وقت نگهدار در مسابقه
ساعتی
ساعد
ساعدین
ساعی
ساعی بودن
ساغر
ساغری
سافت بال
سافل
ساق
ساق بند
ساق پا
ساق پوش
ساق پیچ
ساق گره مانند
ساقدار
ساقدوش
ساقدوش عروس
ساقزره
ساقط
ساقط شدن
ساقط کردن
ساقگره
ساقه
ساقه بته لوبیا
ساقه برگ
ساقه پر
ساقه توخالی گیاه
ساقه دار
ساقه رونده
ساقه زیر زمینی
ساقه زیرزمینی
ساقی
ساقی نامه
ساک
ساکارین
ساکارین دار
ساکارینی
ساکت
ساکت شدن
ساکت کردن
ساکت کردن با پاسخ دندان شکن
ساکت کردن با جنباندن
ساکت کردن با لالایی خواندن
ساکت کننده
ساکرامنتو
ساکروم
ساکسوفون
ساکسوفون نواز
ساکسون
ساکسونی
ساکن
ساکن اتیوپی
ساکن اردو
ساکن اولیه
ساکن بته زارهای استرالیا
ساکن بودن
ساکن بودن در
ساکن پانسیون
ساکن جزیره
ساکن جنگل
ساکن حومه
ساکن زهره
ساکن شدن
ساکن شدن بدون اجازه در ملک
ساکن شدن در
ساکن شدن در سرزمین بکر
ساکن شدن در کلنی
ساکن شرق
ساکن شهر
ساکن غیرقانونی
ساکن فروبوم
ساکن قلمرو اسقف
ساکن کردن
ساکن کردن در جای بهتر
ساکن کردن در جای نوتر
ساکن کره زمین
ساکن موقتی در هتل
ساکن نگهداشتن
ساکن نورماندی
ساکن ویلز
ساکنان اولیه
ساکنان دیر
ساکی
ساگا
ساگو
ساگوارو
سال
سال آخری
سال اولی
سال بد
سال به سال
سال پایان
سال پیش
سال تحصیلی
سال تقویمی
سال چهارمی
سال خورشیدی
سال دوازده ماه
سال دومی
سال دیگر
سال شمسی
سال کبیسه
سال کم فرآوری
سال گاهنامه ای
سال گردش
سال مالی
سال نجومی
سال نو
سال نو مسیحی
سال نوری
سال های میانه
سالاد
سالاد آمیخته
سالاد خوری
سالاد فصل
سالاد کلم
سالاد میوه
سالار
سالار زن در نظام زن سالاری
سالاری
سالاری کردن
سالامی
سالانه
سالب
سالپای
سالپرداخت
سالت لیک سیتی
سالخوردگی
سالخورده
سالخورده به نظر آمدن
سالخورده شدن
سالخورده کردن
سالروز
سالسا
سالک
سالکتاب
سالکتاب آموزشی
سالگرد ازدواج
سالگرد پنجاهمین سال ازدواج
سالم
سالم از نظر روانی
سالم شدن
سالم و آماده
سالم و زیاد
سالم و سرحال
سالم و نیرومند
سالمند
سالمندترین
سالمندی
سالمون
سالمونلا
سالن
سالن استراحت
سالن اصلی فرودگاه
سالن انتظار
سالن بزرگ رقص
سالن پر
سالن تئاتر مدور
سالن حمام آفتاب
سالن دار
سالن زیبایی
‹
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
...
18
19
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
splitting headache
stand a chance
stimulate growth
grotesque
deep sleep
defamatory
deficient
definitive
defray
deletion
delirious
deliveryman
deny all knowledge of
desperately jealous
hood
بند انداختن
نی
افق
اطمینان
استنکاف
استمرار
استعداد
اسکورت کردن
ارتعاش
ارائه
آنالیز
آفتابگرفتگی
اجازه
آغاز
آدینه