جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
با خرید اشتراک یکسالهی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "ف" (صفحه 5)
فرو رونده
فرو روی
فرو روی در آبگونه
فرو ریختگی
فرو ریختن
فرو ریخته
فرو شتاب در زیردریایی
فرو شدن
فرو شدن به سرعت
فرو شدن زیردریایی و غواص
فرو شست شدن
فرو صوتی
فرو فشرده
فرو قرمز
فرو کردن
فرو کردن با چوب
فرو کردن با چیز تیز
فرو کردن با فشا
فرو کردن با فشار
فرو کردن با میله
فرو کردن برای مدت کوتاهی در آب
فرو کردن به طور ناگهان
فرو کردن به طور ناگهانی
فرو کردن در آبگونه
فرو کردن در مغز کسی
فرو کردن سریع در آب
فرو کردن محکم در جایی
فرو کشیدن
فرو کوبی
فرو کوبیدن
فرو کوبیدن با شدت
فرو کوفتن
فرو گذار کردن
فرو گرایی
فرو گرفت
فرو نشستن
فرو نواخت
فرو نواخت در صدا
فروآمدن
فروآوا
فروآوایی
فروآوردن
فرواتمی
فروافتادن در جنگ
فروافتاده
فرواندیش
فروبخش
فروبخش کردن
فروبرنده دود سیگار
فروبری
فروبری دود
فروبری هوا
فروبست
فروبوم
فروپاشاندن
فروپاشی
فروپاشی با صدا
فروپاشی پذیر
فروپاشی روانی
فروپاشیده
فروپژوهی
فروپژوهی کردن زخم و حفره با میله
فروپیچیدن
فروتبار
فروتر
فروتن
فروتن کردن
فروتنانه
فروتنی
فروتنی کردن
فروجوشانده
فروجهش
فروجهیدن پرنده شکاری
فروختن
فروختن برنامهی رادیو تلویزیون به چند ایستگاه
فروختن به بهای کمتر از رقیب
فروختن به عنوان آهن پاره
فروختن به عنوان جنس اوراقی
فروختن به قیمت کمتر
فروختن بیش از ظرفیت بلیط هواپیما
فروختن موادمخدر
فروختنی
فروخته نشده
فروخورده از نظر احساسات
فرود
فرود آب نما
فرود آرام
فرود آمدن
فرود آمدن پی در پی
فرود آمدن و در ربودن
فرود آمدن هواپیما با سر
فرود آوردن
فرود آینده
فرود اجباری
فرود اجباری کردن
فرود تجهیزات
فرود چتر
فرود رفتن
فرود سخت
فرود سرباز
فرود ملایم
فرود ناگهانی
فروداشت
فروداشتن
فروداشته
فرودافت
فروداندن
فرودترین
فرودش کردن به طور ناگهان
فرودگاه
فرودگاه صحرایی
فرودگاه کشوری
فرودگاه کوچک
فرودگاه مناسب برای هواپیماهای جت
فرودگاه هلی کوپتر
فرودگرای
فرودین
فرودین از نظر جا
فرودینگاه
فرودینه
فرور
فرور شناس
فرور نما
فرورد
فرورد مهار
فروردگر
فروردگری
فروردن
فروردن در کارخانه
فروردن در کارگاه
فرورده
فروردین
فرورفت
فرورفتگی
فرورفتگی ایجاد کردن
فرورفتگی باریک و دراز
فرورفتگی دیوار
فرورفتگی دیوار اتاق
فرورفتگی کوچک
فرورگری
فرورو
فروری
فروریخت
فروریدن
فروریزش
فروریزی
فروز
فروزان
فروزان شدن به طور شدید و متناوب
فروزاندن
فروزانفر
فروزانه
فروزش
فروزشگر
فروزندگی
فروزنده
فروزنده شدن
فروزه
فروزه ای
فروزیدن
فروزینگی
فروزینه
فروزینه کردن
فروزینه گی
فروساخت
فروستوان
فروسرخ
فروسوتر
فروسوی
فروسویی
فروش
فروش با تخفیف
فروش با تلاش
فروش با فشار
فروش باچرب زبانی
فروش به بهای غیر منصفانه
فروش بیشتری داشتن
فروش چیز خریداری شده به شخص ثالث
فروش رفتن
فروش رفتنی
فروش کردن
فروش کلیه بلیط ها
فروش مجدد
فروش نرفته
فروش نکردیم
فروش ها
فروشدگی
فروشگاه
فروشگاه اختصاصی
فروشگاه ارتشی
فروشگاه ارزان
فروشگاه اشیای کادویی
فروشگاه الوار و مصالح چوبی
فروشگاه بزرگ
فروشگاه تخفیف دار
فروشگاه چند بخشی
فروشگاه حراجی
فروشگاه در جاهای دور افتاده
فروشگاه درخت و گل
فروشگاه زنجیره ای
فروشگاه زنجیری
فروشگاه سرا
فروشگاه سربازخانه
فروشگاه عمده فروشی
فروشگاه کوچک
فروشگاه لباس های مستعمل
فروشگاه لوازم متفرقه و ارزان
فروشگاه مواد خوراکی
فروشگاه نوشابه های الکلی
فروشندگان
فروشندگی
فروشندگی کردن
فروشندگی کردن در فروشگاه
فروشنده
فروشنده ابزار آهنی
فروشنده ابزار کار
فروشنده اردو
فروشنده پوشاک مردانه
فروشنده چاخان و سمج
فروشنده درخت و گل
فروشنده دوره گرد
فروشنده روزنامه و مجله
فروشنده ساز و برگ
فروشنده سهام
فروشنده سیار
فروشنده فروشگاه ها
فروشنده کلاه زنانه
فروشنده گزافه گو
فروشنده لوازم آرایش
فروشنده مواد مخدر
فروشنده میوه
فروشنده ی مشروب قاچاق
فروشو
فروشویی
فروشویی کردن
فروشی
فروع
فروغ
فروغ آمایشی
فروغ آمایی
فروغ مندی
فروغه ای
فروغه بردار
فروغه برداری
فروفشارش
فروفشردن
فروکاست
فروکاست شدن
فروکاستن از میزان اشتعال
فروکاستی
فروکافت
فروکافت کننده
فروکافت متن
فروکافتن
فروکافتی
فروکافنده
فروکاو
فروکاوی
فروکتوز
فروکش
فروکش حرارت
فروکش درد
فروکش کردن
فروکش کردن درد
فروکش کرده
فروکش نکردنی
فروکشاندن
فروکشند
فروکشیدن با پمپ
فروکشیدن با تلمبه
فروکشیده
فروکن
فروکنی
فروگداخت
فروگذار
فروگذار کردن
فروگذارگر
فروگذاری
فروگذاشت
فروگذاشت کردن
فروگذاشتن
فروگرفتن
فروگشایی
فروگشت
فروگشتی
فروگیری
فرومالیدن
فروماندگی
فروماندن
فرومانده
فرومایگی
فرومایه
فرومایه کردن
فرومون
فرونخش
فروند
فرونشان
فرونشاندن
فرونشاندن انتقام
فرونشاندن تشنگی
‹
1
2
3
4
5
6
7
8
9
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
حاشاپذیر
حرف ربط همپایه
حرق
حرکت کردن با زحمت
حرکت کردن باخشونت
حساب شدنی
حشیشه البرق
حفظ کردن از حرارت
حق الامتیاز نفت
حق به جانب کردن
حقیرشماری
حلقاویز کردن
حلقه پیستون
حمام کردن
حمله متقابل
حوزه فرعی
حکم اتهام
حکم تملک موقت
حکم کردن از پیش
حکمت ارسطو
حیران کردن
حیفا
حیوان ابرش
حیوانی کردن
حلقه زینتی
حس باصره
حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی