جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
خرید اشتراک یکساله با ٪۳۱ تخفیف
خرید اشتراک یکساله با ٪۳۱ تخفیف
خرید
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "م" (صفحه 26)
مناظره ای
مناظره کردن
مناظره کننده
مناع
مناع العیش
مناع شادی دیگران
مناعت
مناعت طبع
مناعت نشان دادن
منافات
منافات داشتن
منافع
منافع همگانی
منافق
منافقانه
منافی
منافی اخلاق
منافی عفت
مناقشه
مناقشه کردن
مناقصه
منال
منامه
منان
مناهی
منباب
منبت
منبت کار
منبت کاری
منبت کاری کردن
منبت کاری مبل
منبر
منبسط
منبسط شدن
منبسط کردن
منبع
منبع آب
منبع اطلاع
منبع الهام
منبع پر درآمد
منبع خبر
منبع در آمد سرشار
منبع درآمد
منبع درآمد بی زحمت
منبع سرشار
منبع قدرت
منبع قطره چکان
منبع قلم خودنویس
منبع مالی
منبع نور
منبعث شدن
منبه
منت
منت کش
منت کشیدن
منت گذار
منت گذاردن
منت گذاشتن
منت نهادن
منت و افاده
منتبه کردن
منتج
منتج بودن از
منتج شدن
منتج شدن از
منتج گردیدن
منتجه
منتحل
منتخب
منتخب از کتاب
منتخبات
منتخبین
منتر کردن
منتزع
منتزع شدن
منتزع شدن از سازمان
منتزع شدن از کشور
منتزع شدن از گروه
منتزع کردن
منتسب
منتسب کردن
منتسب کردن به
منتسب کردنی
منتشر
منتشر شدن
منتشر شده
منتشر شده پس از مرگ نویسنده
منتشر کردن
منتشر کردن اوراق قرضه
منتشر کردن کتاب و فیلم
منتصر
منتظر
منتظر الوکاله
منتظر بودن
منتظر خدمت کردن
منتظر شدن
منتظر فرصت برای جنگ و ستیز
منتظر کردن
منتظر ماندن
منتظره
منتظم
منتفع
منتفی شدن
منتفی شدنی
منتقد
منتقل
منتقل شدن
منتقل شدن مسئولیت و مالکیت
منتقل کردن
منتقل کردن خون
منتقل کردن در خود
منتقم
منتول
منتول دار
منتولی
منتها
منتها درجه
منتهی
منتهی الیه
منتهی درجه
منتهی شدن به
منثور
منثور کردن
منج
منج شانه ای
منجانب
منجانب الله
منجذب
منجر
منجر شدن به
منجرشونده
منجرکردن به
منجز
منجزا
منجک
منجلاب
منجلی
منجم
منجمد
منجمد شدن
منجمد شدنی
منجمد کردن
منجمد کردن خوراک
منجمد کردن سریع مواد غذایی
منجمد کردنی
منجنیق
منجنیق کوچک
منجوق
منجی
منچ
منچستر
منحرف
منحرف از مرکز
منحرف از مطلب اصلی
منحرف سازی توجه
منحرف شدن
منحرف شدن از
منحرف شدن از موضوع اصلی
منحرف کردن
منحرف کردن از راه راست
منحرف کردن از موضوع اصلی
منحرف کننده
منحرفا
منحصر
منحصر بودن
منحصر به جای مخصوصی کردن
منحصر به چیزی
منحصر به شخص به خصوص
منحصر به فرد بودن
منحصر کردن
منحصرا
منحصربه فرد
منحط
منحط شدن
منحل
منحل شدن
منحل شدن تشکیلات
منحل شدن سازمان
منحل کردن
منحل کردن تشکیلات
منحل کردن سازمان
منحل کردن شرکت
منحنی
منحنی حلزونی
منحنی کردن
منحنی مخروطی
منحنی میزان
منحنی هادی
منحوس
منخر
منخرین
منداب
مندارچه
مندرج
مندرج کردن
مندرجا
مندرجات
مندرجات نطق
مندرجات نوشته
مندرس
مندرس به طور کامل
مندرس شدگی لباس
مندرس شدن
مندرس کردن
مندریل
مندفع
منزجر
منزجر بودن
منزجر کردن
منزجر کننده
منزل
منزل دادن
منزل دادن به طور موقت
منزل دادن به نظامیان
منزل دادن در جای بهتر
منزل دادن در جای نوتر
منزل داشتن
منزل در سفرهای طولانی سابق
منزل دوم
منزل کرایه ای
منزل کردن
منزل کردن به طور موقت
منزل کردن در سرزمین بکر
منزل کردن در کلنی
منزل مالک مزرعه
منزل موقت
منزلت
منزلگاه
منزله
منزوی
منزوی سازی
منزوی شده
منزوی کردن
منزوی کننده
منزه
منزه از نظر اخلاقی
منزه سازی
منزه کردن
منسجم
منسجم بودن
منسوب
منسوب بلافصل
منسوب بودن با
منسوب کردن
منسوبین
منسوج
منسوجات
منسوخ
منسوخ سازی
منسوخ شدن
منسوخ کردن
منش
منش انگیز
منش پراشی
منش گردا
منش گشتن
منشا
منشا اثر
منشا دردسر
منشا گرفتن
منشات
منشاری
منشال
منشعب
منشعب شدن
منشعب شدن از حزب
منشعب شدن از دسته
منشعب کردن
منشعب کردن از حزب
منشعب کردن از دسته
منشق
منشور
منشور بلورین
منشور حقوق شهروندان
منشور طیف نما
منشور مانند
منشور نور شکن
منشی
منشی ارشد
منشی کلیسا
منشی گری
منشی گری کردن
منشی مسابقه شدن
منشیث شدن
منصب
منصب کلیسایی
منصرف
منصرف سازی
منصرف شدن
منصرف کردن
منصرف نشده
منصعق
منصف
منصفانه
منصفانه در مسابقات
منصوب
منصوب شدن
منصوب شدن به شغل
منصوب شده
منصوب کردن
‹
1
2
...
23
24
25
26
27
28
29
...
33
34
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
batt
behind-the-scenes
beholder
bell captain
below
beneath
bereavement
beside
bestie
board a plane
boldface
bon voyage
guidance
growing
groundwork
ناخواسته
ناودان
نرده
نروژ
دلیل
درک کردن
درجه لیسانس
خانم
خوشبخت
جرات داشتن
حیلهگر
جواب
جوش
حماقت
حال کردن