جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
خرید اشتراک یکساله با ٪۳۱ تخفیف
خرید اشتراک یکساله با ٪۳۱ تخفیف
خرید
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "م" (صفحه 27)
منصوب کردن خاخام
منصوب کردن طی تشریفات رسمی
منصوب کردن طی مراسم
منصوب کردن کشیش
منصه
منضبط کردن
منضم
منضمات
منطبق
منطبق بودن
منطبق کردن
منطق
منطق به کار بردن
منطق دان
منطق شناس
منطق صوری
منطق نمادی
منطقا
منطقه
منطقه البروج
منطقه ای
منطقه بندی شده
منطقه بندی کردن
منطقه حاره
منطقه حفاظت شده
منطقه ساخته شده
منطقه سازی
منطقه معتدله
منطقه نفتخیز
منطقه ی زمانی
منطقی
منطقی اندیشیدن
منطقی کردن
منطقی و معقول جلوه دادن
منطقیون
منظر
منظره
منظره ای
منظره دریا
منظره روستایی
منظره زشت
منظره شهر
منظره کره ماه
منظره گذران
منظره هوایی
منظم
منظم کردن
منظم کردن اسناد
منظم و مرتب
منظم و مرتب کردن
منظما
منظور
منظور اصلی
منظور داستان
منظور داشتن
منظور شده
منظور کردن
منظور نشده
منظور نکردن
منظور واقعی
منظوم
منظوم کردن
منظومه
منظومه شمسی
منع
منع از شرکت
منع از ورود
منع تجارت
منع شده
منع کردن
منع کردن به طور قانونی
منع کننده
منع گسترش
منعقد
منعقد شدن
منعقد شدن جلسه
منعقد شدن خون
منعقد کردن
منعقد کردن جلسه
منعقد کردن عهدنامه
منعقد کننده
منعکس
منعکس شدن
منعکس شدن دوباره صدا
منعکس شدن صدا
منعکس شده
منعکس شونده
منعکس کردن
منعکس کردن دوباره صدا
منعکس کردن صدا
منعکس کننده
منعم
منغص
منغمز
منفجر
منفجر شدن
منفجر شدن با صدای بلند
منفجر شدن فیوز
منفجر شدنی
منفجر کردن
منفجر کردن با دینامیت
منفجر کردن با صدای بلند
منفجر کردنی
منفجره
منفذ
منفذدار
منفرج
منفرج الزاویه
منفرد
منفردا
منفس
منفسخ
منفصل
منفصل شدن
منفصل کردن
منفصل کردن از مقام رفیع
منفعت
منفعت بردن
منفعت دادن
منفعت طلب
منفعت کردن
منفعل
منفعل کردن
منفق
منفک
منفک شدن
منفک کردن
منفک کننده
منفور
منفی
منفی باف
منفی بافانه
منفی بافی
منفی در منفی
منقاد
منقار
منقار الغرابی
منقار زیرین
منقاردار
منقارزبرین
منقاره
منقاری
منقاش
منقبت
منقبض
منقبض شدن
منقبض کردن
منقبض کردن عضلات خود از ترس
منقبض کردن عضله
منقرض
منقرض شدن
منقرض کردن
منقسم
منقسم کردن
منقش
منقش کردن
منقص کردن
منقص کردن عیش و خوشی
منقصت
منقضی
منقضی شدن
منقضی شدن زمان
منقضی شونده
منقطع
منقطع از نظر زمان
منقل
منقل آتش
منقل خوراک پزی
منقل ژاپنی
منقل فرنگی
منقلب
منقلب کردن
منقوش
منقوش کردن
منقوش کردن فلز
منقوط
منقول
منقی
منکر
منکر ادعا شدن
منکر شدن
منکسر
منکسر کردن صدا
منکسر کردن نور
منکشف
منکوب
منکوب سازی
منکوب کردن
منکوب کردن بلوا
منکوب کردن شورش
منکوب نکردنی
منکوحه
منگ
منگ انگبین
منگ شدن
منگ کردن
منگ کردن با دارو
منگ کردن با مواد مخدر
منگ کننده
منگال
منگله
منگنز
منگنه
منگنه کردن
منگنه کلیدی
منگو
منگول
منگوله
منگوله دم در برخی جانوران
منگوله مانند
منگی
منگیا
منم زدن
منم منم
مننژ
مننژیت
منو
منوال
منور
منور به نور ستارگان
منور کردن
منورا
منوط
منوط بودن
منوط بودن به
منوط به
منوط به شرایط زیاد
منوط کردن
منوم
منوی
منویات
منها
منها کردن
منهاج
منهای
منهدم
منهدم کردن
منهدم کردن ساختمان
منهدم کننده
منهزم
منهزم کردن
منهوت
منهی
منهیات
منی
منی راه بندی
منیت
منیر
منیزی
منیزیم
منیع
منیف
مو
مو از ماست کش
مو از نظر اندازه
مو بور
مو به مو
مو به مو شرح دادن
مو به موگویی
مو خشک کن
مو در انسان
مو در جانوران
مو ریختن
مو ریختن سگ و گربه
مو شناس
مو شناسی
مو طلائی
مو طلایی
مو کردن
مو کن
موآخذه کردن
موات
مواج
مواج در باد
مواجب
مواجب ماهیانه
مواجه
مواجه شدن
مواجه شدن با
مواجه شدن به طور اتفاقی
مواجه کردن
مواجهه
مواخذ
مواخذه
مواخذه کردن
مواد
مواد انفجاری
مواد خام نساجی
مواد خوراکی
مواد دخانیه
مواد زاید
مواد طبخ شده
مواد غذایی
مواد مخدر استنشاق کردن
مواد مخدر دادن به
موادمخدر
موازات
موازنه
موازنه تجارت خارجی
موازنه کردن
‹
1
2
...
24
25
26
27
28
29
30
...
33
34
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
eternal
eugénie
karate
kalon
keep a diary
keep fit
keep hitting
keep up with the joneses
kelly
kidder
laughter
launcher
lawn mower
lead a seminar
lead-in
فقط
هندوستان
فضیلت
فصل بهار
هویج
فرهیخته
هویه
غلت زدن
علامت تعجب
عصای زیربغل
هیجان
صدای بوقلمون
مستدام
عادت کردن
صدای فیل