جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
خرید اشتراک یکساله با ٪۳۱ تخفیف
خرید اشتراک یکساله با ٪۳۱ تخفیف
خرید
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "ک" (صفحه 14)
کنایه زننده
کنایه ناجوانمردانه
کنایه وار
کنایی
کنبرا
کنبه
کنت
کنتاکی
کنتر
کنترآلتو
کنترا
کنترات
کنترات ثانوی
کنترات چی
کنترات کردن
کنتراتی
کنتراکسیون
کنترالتو
کنترباس
کنترپوان
کنترتنور
کنترل
کنترل تنفس و همکاری شوهر
کنترل چی ترن و اتوبوس
کنترل رادیویی
کنترل رفت و آمد هواپیماها
کنترل شده
کنترل قیمت ها
کنترل کردن
کنترل کیفیت
کنترل مرغوبیت محصولات
کنترل موالید
کنترل ناپذیر
کنترل و تنظیم کردن
کنترولور
کنتریوان
کنتس
کنتور
کنتور ساعت
کنتور ساعت دار
کنتور گاز
کنتیکوت
کنج
کنج خلوت
کنج دیوار
کنج ساختمان
کنجار
کنجاره
کنجاله
کنجد
کنجدک
کنجکاو
کنجکاو بودن
کنجکاو شدن در کار دیگران
کنجکاوانه
کنجکاوگر
کنجکاوی
کنجکاوی انگیز
کنجکاوی کردن
کنجکاوی کسی را برانگیختن
کنجل
کنجله
کنجیده
کند
کند اثر
کند پیشرفت کردن
کند حرکت
کند زبان
کند شدن
کند کردن
کند کردن با افزودن بار
کند کردن حرکت
کند کردن رشد و پیشرفت
کند کردن کار
کند نمایی
کند و زنجیر
کند و زنجیر کردن
کند و سنگین
کند و کاو
کند و کاو دقیق
کند و کاو کردن
کند و کاو کردن با دقت زیاد
کند و کاو کردن برای اثبات
کندآوار
کندآور
کندا
کنداور
کنددست
کندذهن
کندذهن و آهسته
کندذهنی
کندر
کندر رومی
کندرو
کندساز
کندسازی
کندش
کندک
کندکار
کندکاری
کندگر
کندله
کندمان
کندمان کردن
کندن
کندن با اسکنه
کندن با انفجار
کندن با بیل
کندن با بیلچه
کندن با چاقو
کندن با چنگال
کندن به کمک دیلم
کندن پوست
کندن پوشش چیزی
کندن جامه
کندن جامه خواب
کندن جوی
کندن چاه
کندن رخت
کندن روی چیزی
کندن زمین
کندن سنگر
کندن سوراخ
کندن فلس
کندن گوشت چیزی
کندن ناگهانی و شدید
کندن و آشکار کردن
کندن و تهی کردن
کندن و درآوردن
کندو
کندوان
کندوری
کندوساب کردن
کندوی زنبور
کنده
کنده راه
کنده زانو
کنده زدن
کنده شدن
کنده شده
کنده غلتانی
کنده کار
کنده کاری
کنده کاری چوبی
کنده کاری کردن
کنده کاری کردن با اسکنه
کنده کاری کردن فلز
کنده کریسمس
کنده گی گودال دراز
کنده مانند
کنده ناو
کندهوش
کندی
کندیدن
کندیشنر
کنزاللغات
کنس
کنستانتین
کنسرت
کنسرت پر سروصدا و پرهیجان
کنسرت توسط ارکستر سمفونی
کنسرت مجلسی
کنسرتو
کنسرتینا
کنسرسیوم
کنسرو
کنسرو ساز
کنسرو شدن
کنسرو شده
کنسرو کردن
کنسرو گوشت خوک کوبیده
کنسرواتوار
کنسروسازی
کنسسول
کنسل کردن
کنسول
کنسول یار
کنسولتاسیون
کنسولگری
کنسولی
کنسومه
کنش
کنش پذیر
کنش پذیرا
کنش کاو
کنش کردن
کنش گرایی
کنش نامه
کنش و واکنش
کنش و واکنش سیاسی
کنش واکنش
کنش واکنش کردن
کنش یار
کنش یاری
کنشت
کنشگر
کنشگر اتمی
کنشگرای
کنشگرایانه
کنشور
کنشور بودن
کنشور ساز
کنشور سازی
کنشور شدن
کنشور کردن
کنشوری
کنشی
کنعان
کنف
کنف امریکایی
کنف شدگی
کنف کردن
کنف کردن با اخم
کنف کردن با نگاه
کنف هندی
کنفت
کنفدراسیون
کنفرانس
کنفرانس از راه دور
کنفرانس میزگرد
کنفوسیوس
کنفوسیوس گرایی
کنفی
کنکاش
کنکاش کردن
کنکاش گروه
کنکاش محرمانه
کنکاشستان
کنکاشگاه
کنکاشگاهی
کنکاشگر
کنکاشه
کنکاشی
کنگ
کنگاش
کنگاشگاه
کنگر
کنگر فرنگی
کنگرزد
کنگره
کنگره بارو
کنگره دار
کنگره دار شدن
کنگره دار کردن
کنند
کننده
کننده کار
کنودانه
کنور
کنوره
کنوریدن
کنون دوران
کنونه
کنونی
کنه
کنه گوسفند
کنیا
کنیاک
کنیز
کنیز در حرم های عثمانی
کنیزک
کنیسه
کنیسه ای
کنیف
کنین
کنیه
کو
کو کو
کوادراتیک
کوادریلیون
کواده
کوار
کوارتریک
کوارتز
کوارتز بلورین
کوارتز بی رنگ
کوارک
کواره
کواژ
کواکب
کوالا
کوالالامپور
کوانتوم
کوانتوم نور
کواهوگ
کوای کر
کوئل
کوئول
کوب
کوب گر
کوبا
کوبان
کوباندن
کوباندن به شدت
کوبستن
کوبش
کوبشکوهه
کوبشگر
کوبکاری
کوبکاری کردن
‹
1
2
...
8
9
10
11
12
13
14
15
16
17
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
zaftig
yup
yuk
yourself
yep
wreckage
wreak havoc
wormy
workbench
woeful
woe
within
why not
we
WBU
تراس
بیماری
تلویزیون
جبران کردن
دنده
دخترعمه
دقیق
دیوانه
تختخواب
زالزالک
رعایت کردن
زگیل
سال کبیسه
سرب
سرنگ