جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "الف" (صفحه 31)
انبار آب شهر
انبار استخوان مردگان
انبار باروت
انبار تجهیزات
انبار ترانزیت
انبار تسلیحات
انبار رسمی و ضمانت دار
انبار سوخت
انبار شراب
انبار شماره های پیشین و عکس ها و بریده ها
انبار صحرایی
انبار علوفه
انبار غله
انبار فاضلاب
انبار کاه
انبار کردن
انبار کشتی
انبار گاز
انبار گردانی
انبار گمرک
انبار گمرکی
انبار موقت
انبار مهمات
انبار هیزم
انبارچه
انباردار
انبارداری
انباردگی
انباردن
انبارده
انبارش
انبارش گر
انبارشدن
انباره
انباره داده ها
انباره قطره چکان
انباره قلم خودنویس
انباری
انباز
انباز بودن
انباز شدن
انبازگری
انبازه
انبازی
انبازین
انباشت
انباشت شدن با آب
انباشت شدن با باد
انباشتگاه
انباشتگی
انباشتگی تنه درختان بریده شده در رودخانه
انباشتگی غیر طبیعی
انباشتگی کار
انباشتگی کارهای عقب افتاده
انباشتن
انباشته
انباشته ای غنی از سنگ معدنی
انباشته بستر مانند
انباشته شدن
انباشته شدن آبگونه
انباشته شدن در اثر باد
انباشته شدن در اثر جریان آب
انباشته کردن
انبان
انبان شناور
انبانچه
انبانک
انبانگونه کردن
انبانه
انبر
انبر جراحی
انبر جوشکاری
انبر قابلگی
انبردست
انبرقند
انبرک
انبساط
انبساط خاطر
انبوه
انبوه ابر
انبوه پرنده
انبوه حشره
انبوه درخت و گیاه
انبوه دود
انبوه زنبور
انبوه شدن
انبوه فروری
انبوه کردن
انبوه مردم
انبوهه
انبوهه درخت و گیاه
انبوهی
انبوهی از هرچیز
انبوهی جمعیت
انبوهیدن
انبه
انبیق
انت ورپ
انتباه
انتحار
انتحاری
انتحال
انتحال کردن
انتحال گر
انتخاب
انتخاب با رای گیری
انتخاب شدگی
انتخاب شدن
انتخاب شدنی
انتخاب شده
انتخاب طبیعی
انتخاب کردن
انتخاب کردن با رای گیری
انتخاب کردن طبق استعداد
انتخابکننده
انتخابات
انتخابات سرتاسری کشور
انتخابات مقدماتی
انتخابات میان دوره ای
انتخابات ناوابسته
انتخابات نسبی
انتخابات نهایی
انتخابات همگانی
انتخاباتی
انتخابی
انتخابی بودن
انتر
انتراکت
انترن
انترنی
انتزاع
انتزاع طلب
انتزاعی
انتساب
انتساب پذیر
انتساب رویداد به زمانی قبل از زمان واقعی
انتساب ویژگی های انسانی به موجودات بی جان
انتشار
انتشار اوراق بهادار
انتشار دادن
انتشار دارد که
انتشار عقیده
انتشار کتاب و فیلم
انتشار یافتن
انتشارات
انتصاب
انتصاب رسمی
انتصاب رسمی کشیش
انتصابی
انتظار
انتظار خدمت
انتظار داشتن
انتظار کشیدن
انتظارات و خواسته های بیش از حد داشتن
انتظام
انتظام دادن
انتظامی
انتفاع
انتفاعی
انتقاد
انتقاد آمیز
انتقاد بی خودی
انتقاد پر سر و صدا
انتقاد تلخ و ناسزاآمیز
انتقاد شدید
انتقاد شدید و ناگهانی
انتقاد طنز آمیز
انتقاد طولانی
انتقاد کردن
انتقاد کردن پشت سر هم
انتقاد کردن شدید
انتقاد کننده
انتقاد ملایم کردن
انتقاد ناپذیر
انتقادپذیر
انتقادی
انتقال
انتقال بانکی
انتقال به کلاس یا مدرسه دیگر
انتقالپذیر
انتقال جسم و روح حضرت مریم به عرش
انتقال خون
انتقال دادن
انتقال دهنده
انتقال کالا
انتقال گیرنده
انتقال مالکیت دادن
انتقال ناپذیر
انتقالنامه
انتقال نفس
انتقال هواپیما و غیره به دیگری
انتقال یافتن
انتقالی
انتقام
انتقام آمیز
انتقام آمیزانه
انتقامجو
انتقام جوی
انتقامجویانه
انتقامجویی
انتقام گرفتن
انتقام گیر
انتقام نگرفتن
انتقامی
انتگرال
انتها
انتها به جلو
انتهائ
انتهای تیرهای عرضی کشتی
انتهای خط
انتهایی
انتیک
انتیمون
انجام
انجام آهسته و ملالت آور کاری
انجامپذیر
انجام پذیری
انجام دادن
انجام دادن آزمایشی
انجام دادن با احساسات زیاده از حد و تمسخر انگیز
انجام دادن با تقلا
انجام دادن با تقلب
انجام دادن با دست
انجام دادن با شتاب
انجام دادن با ضربه های تند و سبک
انجام دادن با ظرافت وانمودین
انجام دادن با مهارت
انجام دادن با یک حرکت تند
انجام دادن به خوبی
انجام دادن به طور قاطع
انجام دادن به طور ناشیانه
انجام دادن بی اجازه
انجام دادن تدریجی
انجام دادن تهدید
انجام دادن رندانه
انجام دادن طبق نقشه
انجام دادن عمل زشت
انجام دادن فرمان
انجام دادن مخفیانه
انجام دادن مکرر
انجام دادن نمایش
انجام دهنده
انجام دهنده کارهای متفرقه
انجام شدن
انجام شدنی بدون پول نقد
انجام شده
انجام شده با دست چپ
انجام شده پس از مرگ
انجام شده توسط خود شخص
انجام شونده با دست راست
انجام شونده در شب
انجام عمل بد
انجام کار
انجام گر
انجام گرفتن
انجام مراسم مذهبی
انجامناپذیر
انجام ندادن
انجام ندادن وظیفه
انجام نشدنی
انجام نشده
انجام وظیفه به حد بیش از نیاز
انجام وظیفه کردن
انجامش
انجامگاه
انجامنده
انجامی
انجامیدن
انجامیده
انجبار
انجدان
انجدان رومی
انجره
انجماد
انجماد فکری
انجمن
انجمن آواز خوانی
انجمن اخوت
انجمن انس
انجمن خیریه
انجمن دانشجویی
انجمن شهرداری
انجمن کارگزاران بورس
انجمن کردن
انجمن مذهبی
انجمن نسوان
انجمن نظارت بر مدرسه
انجمن نویسندگان و هنرمندان
انجمن نیکوکاران
انجمن همکاری و تعاون کشاورزان
انجمن هنری
انجمنی
انجوخ
انجوخیدن
انجیدن
انجیر
انجیر تیغی
انجیر خور
انجیر مصری
انجیر هندی
‹
1
2
...
27
28
29
30
31
32
33
34
35
36
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
glasses
glass
ticket
taxi
wheel
boat
water
pail
cafe
trousers
bedroom
table
nose
bird
elephant
box
money
towel