جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "ف" (صفحه 6)
فرونشاندن خشم
فرونشاندن درد
فرونشاندن دشمنی
فرونشاندن شهوت
فرونشانی
فرونشست تانک فاضلاب
فرونشین شدن
فرونشین کردن
فرونشینی
فرونوا
فروهر
فروهری
فروهشته
فروهیده
فروی
فروید
فروید گرای
فرویدی
فرویش
فرویش کردن
فرویشگر
فرویشگری
فره ایزدی
فرهای ریز کردن
فرهت
فرهشت
فرهشتی
فرهمند
فرهمند شدن
فرهمند کردن
فرهمندی
فرهنج
فرهنجی
فرهنگ
فرهنگ ارمنی
فرهنگ پذیری
فرهنگ پذیری کردن
فرهنگ جغرافیایی
فرهنگ سازمانی
فرهنگ سرا
فرهنگ سنجی
فرهنگ شناسی
فرهنگ عامه
فرهنگ کامل
فرهنگ کیجون
فرهنگ لغت
فرهنگ مردم
فرهنگ نویس
فرهنگ نویسی
فرهنگ و زبان آتاباسک
فرهنگسار
فرهنگستان
فرهنگستانی
فرهنگی
فرهنگی را پذیرفتن
فرهودی
فرهوش
فرهی
فرهیخت
فرهیختانه
فرهیختگر
فرهیختگی
فرهیختگیر
فرهیختن
فرهیخته
فرهیخته شدن
فرهیخته کردن
فری
فریاد
فریاد اعتراض
فریاد تشویق
فریاد دلخراش
فریاد زدن
فریاد زن
فریاد زیر و نافذ
فریاد کردن
فریاد کشیدن
فریاد ناله مانند
فریاد ناله مانند کشیدن
فریاد و اعتراض کردن
فریاد همراه با حمله به مواضع دشمن
فریاد یورش
فریادآمیز
فریادرس
فریادرس مردم
فریادکشی
فریب
فریب آمیز
فریب انگیز
فریب خوردگی
فریب خوردن
فریب خورده
فریب دادن
فریب دهنده
فریبا
فریبا کردن
فریبایی
فریبرز
فریبکار
فریبکارانه
فریبکاری
فریبکاری برای گمراه سازی حریف
فریبکاری کردن
فریبندگی
فریبنده
فریبنده سازی
فریبنده کردن
فریتس هابر
فرید
فریده
فریز
فریز کردن خوراک
فریزبی
فریزر
فریزه
فریزیا
فریزیان
فریسه
فریسی
فریضه
فریفتگی
فریفتن
فریفته کردن
فریق
فریگت
فرین
فریور
فریوری
فریون
فزاینده
فزع
فزودن
فزون
فزون آکندن
فزون ارج کردن
فزون اسپرین
فزون اسپرینی
فزون افژول
فزون بخشودگی
فزون بر نیاز
فزون برآورد کردن
فزون برنیاز
فزون بودن
فزون پردازی کردن
فزون پرس
فزون پروری
فزون پروری شدن
فزون پروری کردن
فزون پیشرفت کردن
فزون تنش
فزون تنیده
فزون خواست
فزون خواه
فزون خواهی
فزون رستن
فزون رسته
فزون روی
فزون روی کردن
فزون ساز
فزون سزنده
فزون سوهش نمایی
فزون شدن
فزون شیانیدن
فزون کار
فزون کارانه
فزون کاری
فزون کاری کردن
فزون کاری کردن در ایفای نقش
فزون کاشتن
فزون کشت کردن
فزون گرانه
فزون گساری
فزون واکنش کردن
فزون وزن
فزونتر
فزونگر
فزونگرای
فزونگرایانه
فزونی
فزونی داشتن
فزونی یافتن
فزونی یافتن جنگ و آتش سوزی
فزونین
فژاکن
فژگند
فژگندی
فژه
فس
فس فس
فس فس کردن
فس فسو
فس فسی
فساد
فساد آور
فساد اخلاقی
فساد اداری را افشاگری کردن در رسانه ها
فساد عقیده
فساد نسج ها
فساد و گندیدگی
فساد همراه با تعفن
فسادآمیز
فساداخلاق
فسادانگیز
فسادبرپاکردن
فساله در کوره
فسان
فسحت
فسخ
فسخ شدن
فسخ شدنی
فسخ عزیمت کردن
فسخ کردن
فسخ کردن فرمان
فسخ کردنی
فسخ نشدنی
فسخ و الغا کردن
فسردگر
فسردگی
فسردن
فسرده
فسفات
فسفر
فسفردار
فسفری
فسفس کردن
فسق
فسق و فجور
فسقلی
فسقلی بودن
فسنجان
فسی القلب
فسی کردن
فسیل
فسیل شدن
فسیلی
فش
فش زدن
فش فش
فش فش کردن
فشار
فشار آوردن
فشار آوردن با استفاده از مقام
فشار آوردن بر
فشار بر دکمه
فشار بر کلید
فشار بر نت بخصوص
فشار برق
فشار به جلو
فشار بیش از حد به خود آوردن
فشار جمعیت
فشار جو
فشار دادن
فشار دادن با پا
فشار دادن به پایین
فشار دادن به جلو با حرکت ناگهانی و تند
فشار دوم
فشار روحی
فشار زدایی
فشار زندگی
فشار زیاد
فشار عصبی
فشار قوی
فشار کاهی
فشار کاهی کردن
فشار نظامی
فشار و شکنجه برای گرفتن اطلاعات
فشار هجا
فشار هوا
فشاراقتصادی
فشاراندن
فشارخون
فشارسنج
فشارسنج خون
فشارش
فشارفقر
فشارکاه
فشارنگار
فشاره
فشاری
فشاری - کششی
فشاندن
فشاندن آبگونه از دهانه
فشاندن آبگونه از لوله
فشانش
فشانه
فشردگر
فشردگی
فشردن
فشردن با پا
فشردن با صدای قرچ قرچ
فشردن بین دو چیز
فشردن لای چیزی
فشردن میان دو چیز سخت
فشرده
فشرده از نظر عضلات و اعصاب
فشرده به سوی پایین
فشرده کردن
فشرده کننده
فشش
فشفشک
‹
1
2
3
4
5
6
7
8
9
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
tie
sheep
horse
road
fish
bucket
chip
can
leg
ice
skiing
bullet
square
back
board
bush
gold
return