گذشتهی ساده:
culminatedشکل سوم:
culminatedسومشخص مفرد:
culminatesوجه وصفی حال:
culminatingبه اوج رسیدن، به بیشترین ارتفاع رسیدن، بهحد اعلی رسیدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The house of Burgundy was gradually culminating.
خاندان بور گاندی بهتدریج به اوج خود میرسید.
Their agreement culminated a long series of negotiations.
توافق آنان پیامد یک دوره مذاکرات طولانی بود.
Their hostility culminated in war.
خصومت آنان به جنگ انجامید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «culminate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/culminate