با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Expressly

ɪkˈspresli ɪkˈspresli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb
آشکارا (به‌صراحت)، آنی، درحال

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- He told us expressly to refrain from smoking.
- او به صراحت از ما خواست که از سیگار کشیدن خودداری کنیم.
- The house was bought expressly for her.
- خانه را مخصوص برای او خریده بودند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد expressly

  1. adverb purposely
    Synonyms: especially, exactly, in specie, intentionally, on purpose, particularly, precisely, specially, specifically
  2. adverb definitely, unambiguously
    Synonyms: absolutely, categorically, clearly, decidedly, directly, distinctly, explicitly, in no uncertain terms, manifestly, outright, plainly, pointedly, positively, specifically, unequivocally, unmistakably
    Antonyms: ambiguously

ارجاع به لغت expressly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «expressly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/expressly

لغات نزدیک expressly

پیشنهاد بهبود معانی