آشکارا (بهصراحت)، آنی، درحال
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He told us expressly to refrain from smoking.
او به صراحت از ما خواست که از سیگار کشیدن خودداری کنیم.
The house was bought expressly for her.
خانه را مخصوص برای او خریده بودند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «expressly» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/expressly