گذشتهی ساده:
got upشکل سوم:
gotten upسومشخص مفرد:
gets upوجه وصفی حال:
getting upبرخاستن، پاشدن، بلند شدن، ایستادن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
After the performance, the crowd got up to give the actors a standing ovation.
بعداز اجرا، جمعیت برخاستند تا بازیگران را ایستاده تشویق کنند.
He tried to get up, but his leg was still sore.
او سعی کرد بلند شود، اما پایش هنوز درد میکرد.
انگلیسی بریتانیایی شدت گرفتن، بیشتر شدن (وزش باد)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Towards the evening, the wind began to get up, making it feel colder.
نزدیک غروب، وزش باد بیشتر شد و هوا را سردتر کرد.
The kite started to fly higher as the wind got up.
با شدت گرفتن باد، بادبادک شروع به پرواز در ارتفاع بالاتر کرد.
از خواب برخاستن، بیدار شدن، بلند شدن از خواب، پا شدن، بیدار کردن
Can you get your brother up? He's going to be late.
میتوانی برادرت را بیدار کنی؟ او دیر خواهد کرد.
He struggled to get up because he felt unwell.
او بهسختی توانست از خواب بلند شود زیرا احساس ناخوشی میکرد.
انگلیسی بریتانیایی تشکیل دادن، راه انداختن، ترتیب دادن، برگزار کردن، برپا کردن، دستوپا کردن
They’re getting up a protest against the new policy.
آنها دارند اعتراضی علیه سیاست جدید راه میاندازند.
She got up a meeting to discuss the neighborhood problems.
او جلسهای برای بحث دربارهی مشکلات محله ترتیب داد.
انگلیسی بریتانیایی لباس پوشیدن، لباس پوشاندن، تیپ زدن (معمولاً پوشیدن لباسی خاص و عجیب)
Why have you got yourself up like that? It's not Halloween!
چرا اینطوری لباس پوشیدی؟ الان که هالووین نیست!
She got her son up as a pirate for the school play.
برای نمایش مدرسه، او پسرش را شبیه دزد دریایی لباس پوشاند.
قویتر شدن، دلوجرأت پیدا کردن، شجاعت پیدا کردن، شهامت به خرج دادن، دل را به دریا زدن
It took her weeks to get up the courage to tell him the truth.
هفتهها طول کشید تا او شجاعت گفتن حقیقت به او را به دست آورد.
He’s trying to get up the determination to quit smoking.
او سعی دارد ارادهی لازم را در خود ایجاد کند تا سیگار را ترک کند.
She got up the nerve to ask her boss for a raise.
او جرأت پیدا کرد که از رئیسش درخواست افزایش حقوق کند.
get up on the wrong side of the bed
از دندهی چپ بلند شدن، بدخلقی کردن، زودرنج و زودخشم بودن
(عامیانه) پرخاشگری کردن، براق شدن
(انگلیس - عامیانه) موی دماغ کسی شدن، مزاحم شدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «get up» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/get-up-2