جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "الف" (صفحه 7)
آسوده باش
آسودهحال
آسودهخاطر
آسودهدل
آسوده دلی
آسوده شدن
آسوده کردن
آسوده و خوش
آسوری
آسه
آسه ای
آسه بادامک
آسه واره
آسیا
آسیا کردن
آسیاب
آسیاب بادی
آسیاب ساز
آسیاب کردن
آسیاب کوچک
آسیابان
آسیابانک
آسیابانی
آسیابچی
آسیابدار
آسیابی
آسیای آبی
آسیای بادی
آسیای جنوب خاوری
آسیای جنوب شرقی
آسیای صغیر
آسیایی
آسیایی - اروپایی
آسیب
آسیب آور
آسیب آوری
آسیب انگیز
آسیب انگیز برای سلامتی
آسیب بخش
آسیب بدنی
آسیب بدنی رساندن
آسیبپذیر
آسیب پذیر کردن
آسیبپذیری
آسیب دیدن
آسیب دیدن گیاه
آسیبدیده
آسیب دیده توسط باد
آسیب رساندن
آسیب رساندن به بناهای تاریخی
آسیب روانی رساندن
آسیب زدن
آسیبشناختی
آسیبشناس
آسیب شناس استخوان و عضله
آسیبشناسی
آسیب شناسی استخوان و عضله
آسیب عمدی
آسیب مغزی
آسیبناپذیر
آسیب ناپذیری
آسیب ناکی
آسیب ندیده
آسیبگر
آسیبناک
آسیستان
آسیمگی
آسیمه
آش
آش شلهقلمکار
آش کردن
آش گوشت و سبزیجات مختلف
آش و لاش کردن
آشام
آشامش
آشامک
آشامنده
آشامه
آشامیدن
آشامیدن با جرعه بزرگ
آشامیدنی
آشامیدنی برای تحریک اشتها
آشامیدنی سرد
آشپز
آشپزخانه
آشپزخانه سیار
آشپزخانه صحرایی
آشپزخانه کوچک
آشپزخانه ی رایگان
آشپزی
آشپزی در هوای باز
آشپزی کردن
آشتی
آشتی آمیز
آشتی انگیز
آشتی دادن
آشتی دوست
آشتی کردن
آشتیگر
آشتی گرای
آشتیگری
آشتی گریانه
آشتیناپذیر
آشتی ناپذیرانه
آشتی ناپذیری
آشتی نکردنی
آشرام
آشردن
آشرده
آشغال
آشغال آشپزخانه
آشغال پاشیدن
آشغال پرت کردن
آشغال خورانی
آشغال خوری
آشغال دان بزرگ
آشغال دونی
آشغالدان
آشغالی
آشفتگی
آشفتگی آب
آشفتگی کیستی
آشفتن
آشفته
آشفته شدن
آشفته کردن
آشفته کردن گیسو
آشکار
آشکار ساختن
آشکار ساز
آشکار شدن
آشکار شدن پی درپی
آشکار کردن
آشکار گویی
آشکار گویی کردن
آشکار نکردن
آشکارا
آشکارپذیر
آشکارسازی
آشکاری
آشگر
آشگری
آشنا
آشنا بودن
آشنا بودن با
آشنا به کار
آشنا کردن
آشنا کردن با
آشناپنداری
آشناساز
آشناسازی
آشناشدن
آشنای دور
آشنایان
آشنایی
آشنایی با واسطه
آشنایی پیدا کردن
آشنایی دادن
آشنایی کامل
آشنایی کم
آشو
آشوب
آشوب آفرین
آشوب آفرینی
آشوب آمیز
آشوبانگیز
آشوب انگیزانه
آشوب انگیزی
آشوب انگیزی کردن
آشوب به پا کردن
آشوب زده
آشوب زده شدن
آشوبطلب
آشوب کردن
آشوب و غوغا
آشوب و هیجان
آشوبگر
آشوبگرانه
آشوبگری
آشوبگری کردن
آشوبی
آشوبیدن
آشوردن
آشورده
آشوری
آشوغ
آشیان
آشیان ساختن
آشیان عقاب
آشیان کردن
آشیان گرفتن
آشیانه
آشیانه بتونی
آشیانهی قایق
آشیل
آغا
آغار
آغار شدن
آغار کردن
آغاز
آغاز بازی
آغاز به عمل کردن
آغاز خوب
آغاز رویداد
آغاز سریع
آغاز شدن
آغاز کردن
آغاز کننده
آغاز گشت دریایی
آغاز مسافرت دریایی
آغاز و فرجام
آغاز هرفرایند
آغازش
آغازگان
آغازگاه
آغازگر
آغازگر مسابقه
آغازگری
آغازگری کردن
آغازه
آغازی
آغازیان
آغازیدن
آغازین
آغازینی
آغالش
آغالیدن
آغانه
آغشتگی
آغشتن
آغشتن در رنگ
آغشته
آغشته سازی
آغشته شدن
آغشته کردن
آغل
آغل گوسفند
آغند
آغندن
آغوز
آغوش
آغوش گیری
آف ساید
آفاق
آفت
آفت زده
آفت زده کردن
آفت فرستادن
آفتکش
آفت گیاهان خانواده کلم
آفتاب
آفتابپرست
آفتابپرستی
آفتابخورده
آفتاب دادن
آفتاب دیدگی
آفتاب دیده شدن
آفتاب دیده کردن
آفتابرو
آفتابزدگی
آفتابزده
آفتاب زده شدن
آفتابزردی
آفتابسوختگی
آفتابسوخته
آفتاب سوخته شدن
آفتاب شد
آفتابغروب
آفتاب کردن
آفتابگردان
آفتاب گردک
آفتابگرفتگی
آفتاب گرفتن
آفتابگیر
آفتاب گیری
آفتاب لب بام
آفتاب ماهی
آفتاب نیمه شب
آفتابخانه
آفتابسان
آفتابگیر
آفتابه
آفتابهلگن
آفتابی
آفتابی سازی
آفتابی شدن
آفتابی کردن
آفتامات
آفدم
آفرازه
آفرند
آفرندیدن
آفرنگ
آفرودیت
آفروشه
آفریدگار
آفریدگان
آفریدگر
آفریدن
آفریده
‹
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
...
35
36
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
Generation Z
boomer
Generation X
Generation Alpha
Generation Y
Silent Generation
debilitating
deed
timeshare
regeneration
perpetually
conjure
disinterestedly
anglerfish
zebrafish
مریخ
طحال
پونز
جواهر
شجاع
گیره
درختدار
درخت کاشتن
قرقره
پدر شوهر
درختکاری
مسلط بودن
گفتن
ملیح
بطری