جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
با خرید اشتراک یکسالهی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "ج" (صفحه 4)
جرگه
جرگه بسته
جرگه سالار
جرگه سالاری
جرم
جرم دندان
جرم زدایی کردن
جرم شناس
جرم شناسی
جرم گوش
جرم مانند
جرم می گیرد
جرمانه
جرمی
جرنگ
جرنگ جرنگ
جرنگ کردن
جرنگی
جرنگیدن
جرنگیدن با صدای بلند
جرو بحث کردن سرقیمت
جره
جری
جریان
جریان آب
جریان آهسته
جریان برق
جریان به داخل
جریان پسرو
جریان پیدا کردن
جریان حقوقی
جریان خون
جریان داشتن
جریان دوسویه
جریان زیرین آب
جریان زیرین هوا
جریان سریع آب
جریان شدید هوا ناشی از نواختن شیپور
جریان طبیعی
جریان عادی
جریان عمقی آب
جریان عمقی هوا
جریان کم
جریان متناوب
جریان مخالف
جریان مستقیم
جریان نقدی
جریان هوا
جریان یافتن
جریانات
جریب
جریب فرنگی
جریبا
جریحه
جریحه دار
جریحه دار کردن
جریحه دار کردن احساسات
جریحه دار کردن احساسات کسی
جرید بازی
جریده
جریده نگار
جریده نگاری
جریده هفتگی
جریز
جریزه
جریمه
جریمه دیرکرد
جریمه کردن
جریمه مالیاتی
جرینگ
جرینگ جرینگ
جرینگ جرینگ کردن
جرینگ کردن
جریه
جز
جز این
جز زدن
جز کردن
جز و جمع
جز و وز
جزا
جزا دادن
جزان
جزانی
جزایر آنتیل
جزایر برمودا
جزایر پلی نزی
جزایر تورکس و کایکوس
جزایر ساموآ
جزایر سلیمان
جزایر شتلند
جزایر فارو
جزایر قناری
جزایر کوک
جزایر کیمن
جزایر لانگرهانس
جزایر مارشال
جزایر ویرجین
جزایرسند
جزایی
جزئ
جزئلاینفک
جزئی
جزئیات
جزئیات بودگاهی
جزئیات چیزی را برشمردن
جزئیات فنی
جزئیات کم اهمیت
جزئیت
جزجز
جزجز کردن
جزجز کننده
جزدان
جزر
جزر و مد
جزر و مد کامل
جزر و مدی
جزرآب
جزع
جزغال
جزغاله
جزغاله پیه
جزغاله شدن
جزغاله کردن
جزم
جزم اندیش
جزم اندیشی
جزم اندیشی کردن
جزمی
جزمی بودن
جزمی گرائی
جزمیت
جزندگی
جزنده
جزو
جزو انقلابیون
جزو برنامه کردن
جزو چیزی بودن
جزو چیزی شدن
جزو چیزی کردن
جزو دسته
جزو دسته موفق و محبوب
جزو سازمان
جزو عوام
جزو قاذورات
جزو مخلفات چیزی بودن
جزووز کردن
جزوه
جزوه دان
جزوه نویس
جزیرک
جزیرکچه
جزیره
جزیره آروبا
جزیره العرب
جزیره انگویلا
جزیره ای
جزیره ایمنی
جزیره ایمنی در ایستگاه ها
جزیره بسیار کوچک
جزیره شمالی
جزیره کم ارتفاع
جزیره کوچک
جزیره گوام
جزیره مانند
جزیره مرجانی
جزیره نشین
جزیل
جزیه
جزیه دهنده
جزیی
جزییات
جسارت
جسارت آمیز
جسارت کردن
جسارتا
جسامت
جست
جست زدن
جست کردن
جست و خیز
جست و خیز کردن
جست و خیز کردن با نشاط و سبکبالی
جست و خیز کننده
جست و خیزکنان حرکت کردن
جست وجو
جست وجو کردن
جست وجو کردن بادقت
جست وجو کردن در تاریکی
جست وجو کردن و یافتن با دقت و مداومت
جست وجو کننده
جست وجو و گردآوری میوه های مغزدار
جست وجوگر
جست وجوگرانه
جست وجوی بدنی
جست وجوی بدنی کردن
جست وجوی دقیق
جست وجوی گنج
جست وجوی محل آبخیز برای چاه کنی
جست وجوی محل دارای مواد معدنی
جست وخیز کردن
جستار
جستار انگیز
جستار جوی
جستار کردن
جستارپذیر
جستارزدن
جستارگر
جستارنامه
جستاره
جستاره نگار
جستاره نویس
جستجو کردن با دستگاه لایروبی
جستگر
جستن
جستن از خطر
جسته
جسته جسته
جسته گریخته خواندن
جسته و گریخته
جسد
جسد جانور را برای نمایشگاه آماده کردن
جسد حیوان ذبح نشده
جسد مانند
جسد متحرک
جسد مقتول
جسد مومیایی شده
جسدخور
جسر
جسم
جسم بسیط
جسم چند وجهی
جسم سفت و محکم
جسم سماوی
جسم شش وجهی
جسم متخلخل
جسم هشت سطحی
جسم هفت سطحی
جسما
جسمانی
جسمانیت
جسمی
جسمیت
جسور
جسور کردن
جسورانه
جسیم
جسیم کردن
جشان
جشن
جشن ۵۰ ساله
جشن آتش
جشن بث ساله
جشن بر پا کردن
جشن برای آشناسازی مردم با یکدیگر
جشن بهار
جشن بیست و پنجمین سال ازدواج
جشن بیست و پنجمین سالگرد
جشن پایان تحصیلی
جشن پنجاهمین سال ازدواج
جشن پیروزی
جشن درو
جشن دویست سالگی
جشن زاد روز
جشن سالیانه ازدواج
جشن سیصد سالگی
جشن سیصد ساله
جشن شب سال نو
جشن شصتمین سال ازدواج
جشن صد ساله
جشن صد و پنجاه سالگی
جشن صد و پنجاه ساله
جشن گرفتن
جشن گرفتن به خاطر پیروزی
جشن گرفتن مراسم خاص
جشن گیری
جشن مانند
جشن و بزن و بکوب
جشن و پایکوبی
جشن و سرور
جشن و سرور برپا کردن
جشن و سروری
جشن و شادی
جشن و می نوشی
جشن همراه با لهو و لعب
جشن یادبود ازدواج
جشنوار
جشنواره
جشنواره ای
جشنی
جعبه
جعبه آئینه
جعبه آچار
جعبه آهنگ
جعبه آینه
جعبه ابزار
جعبه ابزار مکانیکی
جعبه ابزار نجاری
جعبه بزرگ
جعبه بندی
‹
1
2
3
4
5
6
7
8
9
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
حاشاپذیر
حرف ربط همپایه
حرق
حرکت کردن با زحمت
حرکت کردن باخشونت
حساب شدنی
حشیشه البرق
حفظ کردن از حرارت
حق الامتیاز نفت
حق به جانب کردن
حقیرشماری
حلقاویز کردن
حلقه پیستون
حمام کردن
حمله متقابل
حوزه فرعی
حکم اتهام
حکم تملک موقت
حکم کردن از پیش
حکمت ارسطو
حیران کردن
حیفا
حیوان ابرش
حیوانی کردن
حلقه زینتی
حس باصره
حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی