جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "ب" (صفحه 41)
بینی پاک کردن
بینی تبسی
بینی چکان
بینی رومی
بینی عقابی
بینی کوتاه و سربالا
بینی گرفتن
بیوارگی
بیواره
بیوپسی
بیوتین
بیور
بیوسیدن
بیوک
بیوگ
بیوگاز
بیوگانی
بیوگی
بیونیک
بیوه
بیوه پادشاه
بیوه زن
بیوه زن اشرافی
بیوه سیاه
بیوه کردن
بیوه مارکی
بیوه مرد
بیهش
بیهشی
بیهودگی
بیهودن
بیهوده
بیهوده جلوه دادن
بیهوده سازی
بیهوده صرف کردن
بیهوده کردن
بیهوده نمایی
بیهوش
بیهوش شدن
بیهوش کردن
بیهوش کردن با کلروفرم
بیهوشی
بیهوشی اعصاب
‹
1
2
...
32
33
34
35
36
37
38
39
40
41
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
horsepower
soak up
discus
starry sturgeon
condescension
social worker
contribute to
provision
blandishment
ecosystem
aesthetically
multicultural
millennial
Lost Generation
Greatest Generation
گوشت گوسفند
درختستان
یاقوت
نوزاد
داور
جیش
هیچکدام
شانه
خواهرزاده
گوشی
ابهت
بهترین
وان حمام
طراح لباس
پنبه