فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
خرید اشتراک
    آخرین به‌روزرسانی:

    Conference

    ˈkɑːnfərns ˈkɒnfrəns

    شکل جمع:

    conferences

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable B1

    مشاوره، کنگاش، گفت‌وگو، مذاکره، هم‌رایزنی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    a conference on world peace

    همایشی درباره‌ی صلح جهانی

    His conference with his advisors lasted two hours.

    رایزنی او با مشاورانش دو ساعت طول کشید.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    the conference of an honorary doctorate

    اعطای دکترای افتخاری

    The University of Iowa is a Big Ten Conference member.

    دانشگاه آیوا عضو پیمانگان «بیگ تن» است.

    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد conference

    1. noun convention, colloquium
      Synonyms:
      meeting discussion talk conversation consultation interview deliberation forum seminar congress parley symposium appointment argument chat colloquium palaver convocation conferring huddle interchange powwow confabulation gabfest round table round robin think-in groupthink
    1. noun league of athletic teams
      Synonyms:
      organization association league athletic union circuit ring loop

    لغات هم‌خانواده conference

    • noun
      conference

    ارجاع به لغت conference

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «conference» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/conference

    لغات نزدیک conference

    پیشنهاد بهبود معانی