فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Ox

ɑːks ɒks

شکل جمع:

oxen

توضیحات:

شکل نوشتاری دیگر این لغت در معنای دوم: -oxo

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

جانورشناسی گاو نر، ورزا

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

مشاهده

I saw an ox at the farm today.

امروز یک گاو نر را در مزرعه دیدم.

...it requires an ox and an experienced man

... گاو نر می‌خواهد و مرد کهن

prefix

اُکس-، اُگز- (مربوط به اکسیژن)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

Oxidize metal surfaces to prevent corrosion and rust.

سطوح فلزی را اکسید کنید تا از خوردگی و زنگ‌زدگی جلوگیری شود.

Oxygenate your body by practicing deep breathing exercises.

با تمرینات تنفس عمیق، بدن خود را اکسیژن‌رسانی کنید.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ox

  1. noun a large, ungainly, and dull-witted person
    Synonyms:
    oaf lout lump lug hulk klutz gawk meathead lummox meatball
  1. noun Any of various wild bovines especially of the genera Bos or closely related Bibos
    Synonyms:
    cow bull bullock bovine steer buffalo bison beast oaf yak zebu gaur banteng gayal taurine buff bugle aver wild-ox seladang musk castrated bull Bos taurus (Latin)

ارجاع به لغت ox

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ox» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ox

لغات نزدیک ox

پیشنهاد بهبود معانی