با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Watchkeeper

American: ˈwɑːtʃˌkiːpər / / ˈwɒːtʃ- British: ˈwɒtʃˌkiːpə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
(علوم و فنون دریایی) افسر نگهبان عرشه
- Watchkeepers are ready to assist in case of trouble.
- افسران نگهبان عرشه، آماده‌ی کمک‌رسانی در صورت بروز مشکل هستند.
- The watchkeeper is responsible for the safety of the ship.
- افسر نگهبان مسئول ایمنی کشتی است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد watchkeeper

  1. noun person who guards, is on lookout
    Synonyms: caretaker, curator, custodian, detective, flagger, guard, keeper, lookout, observer, patrol, picket, police officer, ranger, scout, security guard, security officer, sentinel, sentry, signaller, spotter, spy, ward, warden, watch, watcher

ارجاع به لغت watchkeeper

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «watchkeeper» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/watchkeeper

لغات نزدیک watchkeeper

پیشنهاد بهبود معانی