امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Watchman

ˈwɑːtʃ- / / ˈwɒːtʃ- ˈwɒtʃmən
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
مواظب، نگهبان، پاسدار، مراقب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد watchman

  1. noun guard
    Synonyms:
    caretaker curator custodian detective flagman guard keeper lookout observer patrol patrolman picket policeman ranger scout security guard security man sentinel sentry signalman spotter spy ward warden watch watcher

ارجاع به لغت watchman

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «watchman» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/watchman

لغات نزدیک watchman

پیشنهاد بهبود معانی