جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "الف" (صفحه 30)
امتیاز نامه دادن
امتیاز نهایی
امتیاز نهفته
امتیاز ویژه
امتیازات
امتیازات طبقاتی دادن
امتیازنامه
امتیازی
امثال
امجد
امحا
امحائ
امحای خود
امداد
امداد کردن
امدادگر پزشکی جبهه
امدادی
امر
امر انتزاعی
امر انجام شده
امر بالقوه
امر جزئی
امر خیر
امر غیر قطعی
امر فوری
امر کردن
امر محتمل
امر مسلم
امر ناشناخته
امر ناگزیر
امر نامعلوم
امر و نهی
امر و نهی کردن
امرا
امرار
امرار معاش
امرار معاش کردن
امرار وقت کردن
امراض
امراض مقاربتی
امرد
امرداد
امرسون
امرود
امرودی
امروز
امروز فردا کردن
امروز و فردا کردن
امروزصبح
امروزعصر
امروزه
امروزی
امروزی سازی
امروزی شدن
امروزی کردن
امروزی گری
امروزین
امری
امریر
امریکا گرای شدن
امریکا گرایی
امریکای شمالی و جنوبی
امریکای لاتین
امریکای مرکزی
امریکایی
امریکایی آغازین
امریکایی انگلیسی تبار
امریکایی سیاهپوست
امریکایی شدن
امریکایی کردن
امریکایی ماب شدن
امریکایی ماب کردن
امریکایی و آسیایی
امریه
امزیک
امساک
امساک کردن
امسال
امشاسپند
امشب
امشی
امضا
امضا به جای تمبر پست
امضا شده
امضا کردن
امضا کردن پشت چک
امضا کنندگان مشترک قرارداد
امضا کننده
امضا کننده زیر
امضا نشده
امضائ
امضائ سازی
امضائ کردن
امضای پشت چک
امضای پشت سند
امضای دستی
امضای شخص دوم
امعا و احشا
امعا و احشا را درآوردن
امعائ
امعان
امعاننظر
امکان
امکان برد ۵۰ درصد
امکانپذیر
امکان دادن
امکان داشتن
امکان دید بسیار کم در هوای مه آلود
امکان معقول
امکان موفقیت
امکان موفقیت ۵۰ درصد
امکان ناپذیر
امکان ناپذیری
امکانات
امکانات گذشته
امگا
امل
املا
املا کردن
املا کننده
املائ
املاک
املاهای مختلف واژه
املای اصلاح شده
املای صحیح
املایی
املت
املیک
امن
امن و امان
امن و امان بودن
امنا
امنتاع ورزیدن
امنیت
امنیه
امواج
امواج سرکش
اموال
اموال چپاول شده
اموال شخص ورشکسته
اموال شرکت ورشکسته
اموال منقول
اموال موقوفه
امور
امور سیاسی
امور شخصی
امور عام المنفعه
امور مالی
امور محرمانه
امور مقدماتی
امولاتور
امولسیون
امولسیون ساز
امولسیون سازی
امولسیونی کردن
امونیوم
امهال
امی
امید
امید است که
امید بریدن
امید بستن
امید به زندگی
امید داشتن
امید زود گذر
امید واهی
امیدبخش
امیدوار
امیدوار بودن
امیدوار کردن
امیدوار کننده
امیدواری
امیر
امیر ارتش
امیر تیمور گورکانی
امیرالحج
امیرالمومنین
امیرنشین
امیکرن
امیلی دیکنسون
امین
امین ترکه
امین صدقه
امین صدقه رسان
امین صلح
امین و شریف
امین و صریح
امینانه
ان
انائ
اناتی
اناث
انار
انام
انانیت
انبار
انبار آب شهر
انبار استخوان مردگان
انبار باروت
انبار تجهیزات
انبار ترانزیت
انبار تسلیحات
انبار رسمی و ضمانت دار
انبار سوخت
انبار شراب
انبار شماره های پیشین و عکس ها و بریده ها
انبار صحرایی
انبار علوفه
انبار غله
انبار فاضلاب
انبار کاه
انبار کردن
انبار کشتی
انبار گاز
انبار گردانی
انبار گمرک
انبار گمرکی
انبار موقت
انبار مهمات
انبار هیزم
انبارچه
انباردار
انبارداری
انباردگی
انباردن
انبارده
انبارش
انبارش گر
انبارشدن
انباره
انباره داده ها
انباره قطره چکان
انباره قلم خودنویس
انباری
انباز
انباز بودن
انباز شدن
انبازگری
انبازه
انبازی
انبازین
انباشت
انباشت شدن با آب
انباشت شدن با باد
انباشتگاه
انباشتگی
انباشتگی تنه درختان بریده شده در رودخانه
انباشتگی غیر طبیعی
انباشتگی کار
انباشتگی کارهای عقب افتاده
انباشتن
انباشته
انباشته ای غنی از سنگ معدنی
انباشته بستر مانند
انباشته شدن
انباشته شدن آبگونه
انباشته شدن در اثر باد
انباشته شدن در اثر جریان آب
انباشته کردن
انبان
انبان شناور
انبانچه
انبانک
انبانگونه کردن
انبانه
انبر
انبر جراحی
انبر جوشکاری
انبر قابلگی
انبردست
انبرقند
انبرک
انبساط
انبساط خاطر
انبوه
انبوه ابر
انبوه پرنده
انبوه حشره
انبوه درخت و گیاه
انبوه دود
انبوه زنبور
انبوه شدن
انبوه فروری
انبوه کردن
انبوه مردم
انبوهه
انبوهه درخت و گیاه
انبوهی
انبوهی از هرچیز
انبوهی جمعیت
انبوهیدن
انبه
انبیق
انت ورپ
انتباه
انتحار
انتحاری
انتحال
انتحال کردن
انتحال گر
‹
1
2
...
27
28
29
30
31
32
33
34
35
36
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
Generation Z
boomer
Generation X
Generation Alpha
Generation Y
Silent Generation
debilitating
deed
timeshare
regeneration
perpetually
conjure
disinterestedly
anglerfish
zebrafish
مریخ
طحال
پونز
جواهر
شجاع
گیره
درختدار
درخت کاشتن
قرقره
پدر شوهر
درختکاری
مسلط بودن
گفتن
ملیح
بطری