جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
با خرید اشتراک یکسالهی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
دیکشنری
مترجم
AI
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
مشاهده
نرمافزار آیاواس
مشاهده
افزونهی کروم
مشاهده
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
خرید اشتراک
وبلاگ
لغات من
الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
ژ
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
لیست الفبای فارسی: حرف "گ" (صفحه 5)
گروه نمایندگان
گروه نمایندگی
گروه نوازندگان آلات موسیقی بادی
گروه نوک
گروه نه تایی
گروه واژه ها
گروه ورزشی
گروه ورزشی دانشگاه
گروه ویژه
گروه های متحد
گروه هشت تایی
گروه هشت نفری
گروه هفت نفره
گروه همبسته در اداره
گروه همسالان
گروه همگنان
گروه هنرپیشگان سیار
گروهان
گروهان زرهی
گروهان سوار
گروهان هوانیروز
گروهبان
گروهبان اصطبل
گروهبان دوم
گروهبان یکم
گروهبانی
گروهچه
گروهک
گروهک توطئه گرای
گروهگان
گروهگانی
گروهه
گروهه اشتراکی
گروهی
گروهی از چندین مغازه
گروهی از مردم دارای ویژگی مشترکی
گروی
گروی دادن
گرویدن
گرویی
گره
گره انداز
گره بر جبین زدن
گره بشکه
گره پیچ مانند
گره تزیینی
گره تشک
گره تنابه ای
گره چار گوش
گره چوب
گره حلقوی زدن
گره حلقه ای
گره خرگوشی
گره خفت
گره خوردگی
گره خوردن
گره خورده
گره دادن
گره دار
گره دار شدن
گره دار کردن تشک
گره دار کردن لحاف
گره دار کردن مبل
گره دار و پیچ خورده
گره در حلقه
گره درخت
گره دریایی
گره دو حلقه
گره دو خفت
گره دو خفتی
گره دو سر در گره زدن و روبان
گره زدن
گره زینتی
گره ساقه
گره شکافدار
گره طناب دار
گره عصبی
گره علف کش
گره کراوات
گره کردن
گره کردن مشت
گره کوچک
گره کور
گره گره
گره گشا
گره گشائی کردن
گره گشایی
گره گشایی داستان
گره گشایی کردن
گره گیسو در پشت سر
گره لحاف
گره لغزان
گره لغزنده
گره مانند
گره ملوانی
گره مند
گره ناک
گره ناک شدن
گره هشتی
گره یک خفتی
گرهچه
گرهک
گرهه
گرهی
گری
گریان
گریان شدن
گریاندن
گریب
گریبان
گریبان گرفتن
گریبان گیر
گریبانک
گریبانگه
گریبانگیر شدن
گریبانه
گریپ
گریپ فروت
گریج
گریچ
گریختگاه
گریختن
گریختن با حیله
گریختن با سرعت
گریختن برای گریز از قانون
گریختن به دلیل رودربایستی
گرید
گریز
گریز از کار
گریز از مسئولیت
گریز تندی
گریز راه
گریز زدن
گریز زدن از
گریز زدن به
گریز گرای
گریز گرایانه
گریز ناپذیر
گریزآمیز
گریزا
گریزان
گریزان بودن از
گریزان کردن
گریزاندن
گریزاندن با دود
گریزایی
گریزپا
گریزپای
گریزپایی
گریزجویانه
گریزگاه
گریزگر
گریزگرانه
گریزگرایی
گریزگری
گریزگری کردن
گریزنده
گریزه
گریزه آوردن
گریزه بودن
گریس
گریس دار
گریس کار
گریس کاری
گریس کاری کردن
گریس مالی کردن
گریس مانند
گریس مانندی
گریس ها
گریستن
گریستن با صدای بلند
گریسه
گریشنگ
گریل
گریم
گریم تئاتر
گریم در تئاتر
گریم کردن
گرین
گرینده
گرینش بازیگران
گرینلند
گریوه
گریوی
گریه
گریه آور
گریه انگیز
گریه ای
گریه پرصدا
گریه زاری
گریه زاری کردن
گریه زورکی
گریه شادی
گریه کردن
گریه کردن مانند نوزاد
گریه کن
گریه کننده
گریه ناک
گریه و زاری
گریه و زاری کردن
گریه و فن فن کردن
گریه ی شدید و بلااراده
گرییدن
گز
گز خونسار
گز سرخ
گز شوره
گز علفی
گز کردن
گز کردنی
گز مازو
گزا
گزار
گزارد
گزاردن
گزارش
گزارش اخبار
گزارش اهل فن
گزارش بدون حذف مسابقه از رادیو و تلویزیون
گزارش پایانی
گزارش خبری
گزارش خبری دادن
گزارش خواستن از خلبان و فرستاده و اسیر آزاد شده
گزارش دادن
گزارش دادن به پلیس
گزارش دادن علیه کسی
گزارش دادنی
گزارش داده نشده
گزارش دقیق و جامع
گزارش رسمی دادن
گزارش رسمی دولتی
گزارش شدن
گزارش کامل مسابقه از رادیو و تلویزیون
گزارش کامل و رسمی مذاکرات پارلمان انگلیس
گزارش کردن
گزارش کردنی
گزارش گیری
گزارش گیری کردن از خلبان و فرستاده و اسیر آزاد شده
گزارش مختصر
گزارش موجودی
گزارش نادرست
گزارش نتایج تجزیه و تحلیل
گزارش وضع هوا
گزارش ویژه
گزارشگر
گزارشگر اعزامی
گزارشگر رادیو
گزارشگر رادیو و روزنامه
گزارشگر گسیلی
گزارشگر نیمه وقت
گزارشگر وضع هوا
گزارشگری
گزاره
گزاره ای
گزاره پیامد
گزاره کردن
گزاره گری کردن
گزاریدن
گزاف
گزاف بودن
گزاف سنجی کردن
گزاف گرانه
گزاف گفتن
گزاف گو
گزاف گویی
گزاف گویی کردن
گزافکار
گزافکارانه
گزافکاری
گزافگرای
گزافگرایانه
گزافگوی
گزافه
گزافه آمیز
گزافه پردازی کردن در پخش اخبار
گزافه گویی
گزافه گویی نکردن
گزافی قیمت
گزان
گزانگبین
گزایان
گزایش
گزاییدن
گزدود
گزر
گزش
گزش داشتن
گزک
گزک چاشنی
گزک زدن
گزگز
گزگز کردن
گزگز کردن زخم
گزلک
گزلیک
گزمر
گزمردان
گزمرشناس
گزمری
گزمه
‹
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
›
لغات تصادفی
اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!
حاشاپذیر
حرف ربط همپایه
حرق
حرکت کردن با زحمت
حرکت کردن باخشونت
حساب شدنی
حشیشه البرق
حفظ کردن از حرارت
حق الامتیاز نفت
حق به جانب کردن
حقیرشماری
حلقاویز کردن
حلقه پیستون
حمام کردن
حمله متقابل
حوزه فرعی
حکم اتهام
حکم تملک موقت
حکم کردن از پیش
حکمت ارسطو
حیران کردن
حیفا
حیوان ابرش
حیوانی کردن
حلقه زینتی
حس باصره
حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی